نوشته هایی با فرمت مردم

دست نوشته های یک تکنسین معماری

نوشته هایی با فرمت مردم

دست نوشته های یک تکنسین معماری

شهید: محمدرضا کارگر شورکی

فرزند: غلامعلی

شماره پرونده: 15571/66                                             کد شناسایی: 1605422

محل دفن: گلزار شهدای شهیدیه میبد

وصیت نامه شهید محمدرضا کارگر

15571/66-1/ش

بسم ا . . . الرحمن الرحیم

« و القتل لنا عاده و کرامتنا الشهاده »

« کشته شدن عادت ما و شهادت کرامت ما است ».

و ان تکن الدنیا تعد نفسیه                                                                     فداء ثواب ا . . . اعلی و انبل

و ان تکن الابدان للموت انشات                                                   فقتل امرء باالسیف فی ا . . . افضل

شب موعود فرا میرسد. شب لقای عاشق با معبود خویش. شب رحمت الهی یعنی شب عملیات و اینک در آستانه چنین شبی هستم این چند کلام را به عنوان وصیت می نویسم: ابتدا سلام می نمایم خدمت تو ای امام، ای فرزند فاطمه، ای که چشم بی پناهان دنیا منتظر قدومت است، قلب شیعیان از عشقت می تپد، ای مهدی صاحب الزمان ( عج ). و سلام بر تو ای روح ا . . . بزرگ مرد تاریخ انسانیت، رهبرم، امامم، پیشوایم و سلام بر شما خانواده شهداء ای کسانی که در راه خدا بهترین عزیزانتان را فدا نموده اید و درود بر امت قهرمان، امتی که درس از حسین ( ع ) گرفته اند و چون استاد درس را خوب امتحان داده اند و اما شما برادران همسنگرم ! برادران دانشجویم که چشم آینده به سوی شماست، برادران بفکر انقلابمان و اسلاممان باشید. برادران مسئولیت خون شهداء سنگین است همیشه بفکر باشید بفکر مسئولیت خطیر. برادران معلم کودکان و جوانان این ملت زجر دیده و ستم کشیده را امروز چون خمیر به دست شما داده اند در تربیت صحیح و اسلامی آنها بکوشید که اینان مسئولیتی بزرگ را فردا باید به دوش کشند.

و شما مردم تابحال خوب امتحان داده اید از خدا بخواهید که بعد از این هم در امتحان موفق باشید. اماممان را رها نکنید دست از انقلابمان برندارید که عظمت و شرف و آبروی ما در این انقلاب است. مسئله جنگ در یادتان باشد سلاح بر دوش بگیرید و ورقه فتح بر تاریخ زنید و بدانید که شهداء برای خدا خون خویش را داده اند مبادا به هدف ایشان خیانت نمائید و هدفی غیر خدا برگزینید.

و شما پدر و مادر عزیزم شمایی که در بزرگ کردن من زحمت ها کشیدید امیدوارم که از این حقیر راضی و خشنود باشید چون خشنودی شما خشنودی خدا را بهمراه خواهد داشت. مادر عزیزم و پدر گرامیم می دانم که نبودن من برایتان بسیار سخت و دشواراست ولی صبر پیشه سازید و هیچ ناراحت نباشید بلکه افتخار کنید که چنین فرزندی را تربیت کرده اید که بتواند شما را سربلند و سرفراز سازد.

و شما خواهرانم ! از شما می خواهم که جسارتهای بنده را ببخشید و به پدر و مادرم دلگرمی بدهید و نگذارید که جای خالی مرا احساس کنند اگر برایتان مقدور است هر روز به آنها سر بزنید.

از خواهر بزرگم خیلی خیلی معذرت می خواهم و امیدوارم کاری که کرده ام و باعث ناراحتی ایشان شده است به بزرگی خودش ببخشد این کار از روی نادانی بوده و حالا متوجه شده ام از او معذرت خواسته و می خواهم که مرا عفو کند.

و السلام

التماس دعا دارم

14/12/65          محمدرضا کارگر       

 


شهید: محمدحسین کریمی ده آبادی

فرزند: رضا

شماره پرونده: 12820/64                                             کد شناسایی: 1625964

محل دفن: گلزار شهدای ده آباد میبد

وصیت نامه شهید محمدحسین کریمی ده آبادی

12820/64-1/ش

بسم رب الشهداء

« و قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم و لاتعتدوا ان الله یحب المعتدین »

« در راه خدا با آنانکه به جنگ و دشمنی شما برخیزند جهاد کنید ولی ستمکار نباشید که خدا ستمگران را دوست ندارد ».

مکتبی که شهادت دارد اسارت ندارد. ( امام خمینی )

بنام خداوند قادر متعال و با درود به پیامبر بزرگ اسلام و ائمه اطهار و سلام بر منجی عالم بشریت امام عصر روحی فدا و سلام بر امام امت، پیر جماران که این ملت اسلامی را از قید و بند رژیم شاهنشاهی 2500 نجات داد و ملت اسلامی را به پیروزی رساند و با پیام دشمن شکن خود تخت شاهنشاهان و ابرقدرتهای استعمارگر را به لرزه درآورد و ملت ما توانست با همکاری این مرد بزرگ و الهی رژیم طاغوت را سرنگون کند و به جای آن حکومت اسلامی را جایگزین کند که موافق با خواسته ملت ایران باشد و همچنین ملت با دولت مکتبی موافق شد و انشاء ا. . . این دو قشر الهی با هم کار کنند که پیام شهیدان را به تمام جهان برسانند و بتوانند این کشور را از نو بسازند.

سلام بر ارواح طیبه و پاک شهدای اسلام از صدر تا شهیدان کربلاهای ایران که با خون خود توانستند درخت اسلام را آبیاری کنند و با این کار جهان سوم را امیدوار ساختند که بتوانند از زیر سلطه زورگوئی استکبار جهانی و بهتر بگویم این شیطان در آیند.

خدایا ترا بحق زهرا رزمندگان اسلام را پیروزشان بگردان

زیارت کربلا نصیب ما بگردان

25/8/1363

محمدحسین کریمی ده آبادی

 


شهید: قاسم کریمی رکن آبادی

فرزند: میرزا حسین

شماره پرونده: 24998/61                                  کد شناسایی: 1626074

محل دفن: گلزار شهدای رکن آباد میبد

 

وصیت نامه شهید قاسم کریمی

24998/61/1/ش

بسم الله الرحمن الرحیم

« و لاتقولوا لمن یقتل فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند و لکن لاتشعرون »

« کسی که در راه خدا کشته شد مرده نپندارید بلکه زنده و لکن شما این حقیقت را درک نمی کنید ». ( قرآن کریم )

با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران امام خمینی و با سلام به شهدای صدر اسلام تا کنون.

اینجانب در این موقع حساس به جبهه جنگ حق علیه باطل اعزام می شوم که با نثار خون ناقابل خود به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین پاسخ داده باشم و به این جنایتکاران بفهمانیم که اگر نبودیم در صحرای کربلا یاری امام حسین ( ع ) رهبر آزادگان را بنمائیم امروز به ندای حسین زمانم خمینی بت شکن فریاد لبیک را سر می دهم و تا آخرین قطره خونم دست از چنین رهبری و چنین مکتبی نخواهم کشید. شهادت نقطه تکامل انسان است این راهی که من می روم با آگاهی کامل و برای پاسداری از اسلام و ایران است هرگز تن به ذلت و خواری نباید داد و زیر بار زور نرفت. این انقلاب مفت بدست نیامده است باید از آن نگهداری کرد یا اگر قرار است به شرق و غرب وابسته نباشیم باید در راه برقراری اسلام واقعی و قرآن کوشا بوده و برای اعتلای آن جانفشانی کرد. اگر در این راه کشته شدم فقط برایم دعا کنید که خداوند مرا در زمره شهیدان درگاهش قرار دهد. مرا غسل ندهید و کفن نکنید چون که رهبرم حسین ( ع ) نه کفن داشت و نه غسل. سفارشم به بازماندگان بخصوص مادرم این است که مبادا به خاطر من گریه و بی تابی کند یا در این جهت ناسپاسی روا دارید امیدوارم که صبور و بردبار باشید چرا که خداوند می فرماید: ” سلام علیکم بما صبرتم فنعم عقب الدار “.

مادرم مبادا ناشکری کنی شکر خدای تعالی را بجای چنین سعادتی را نصیب تو و پسرت در راه خدا و اسلام شهید شده است و اگر متوجه شده باشی امام فرمودند که باید عزیزان خود را فدای اسلام بنمائید پس دیگر جای ناراحتی باقی نمی ماند.

برادران و خواهران عزیز این دنیا با همه ویژگیهایش ماندنی نیست و انسان با همه خصوصیتش رفتنی است پس مال و ثروت دنیا به ناچار روزی از دست انسان خارج می شود چه بهتر که قبل از آنکه مرگ فرا رسد و ما را دریابد این مالها و این جانها در راه خدا خرج و انفاق شود و اگر قرار است روزی بدنهای ما از بین برود چه خوب است که این بدنها در راه خدا و با اسلحه گرم سوراخ سوراخ و تکه تکه شود.

اکنون اسلام در نبرد با کفر جهانی است و درنگ جایز نیست و خون هزاران شهید صدایمان می زند که چیست تو را؟ برای چه نشسته اید؟ آخر مگر شما مسلمان نیستید اکنون عمر و زمانی است که ظلم سراسر جهان را فرا گرفته است و ماها باید خون بدهیم آنقدر کشته بدهیم تا اسلام عزیز با ظهور مهدی ( عج ) پیروز شود و قسط و سایه عدل در سایه توحید برقرار گردد. من به عنوان یک برادر کوچک از شما مردم شهیدپرور که باعث سربلندی اسلام و ایرانیان در جهان هستید می خواهم که مبادا امام امت این قلب ملت و این هدیه خدا را تنها بگذارید. در دعاهایتان از خداوند بخواهید که نائب خود را تا انقلاب مهدی برای رهبری اسلام نگه دارد. برادران مبادا به خاطر مادیات دنیا به فعل حرام مبتلا شوید هرگز به خاطر مال و منال به قدرت خود مغرور شوید که آنروز درمی یابید که دیگر پشیمانی سودی ندارد و هرگز خیال نکنید که این شهادتها تصادفی است خیر شهادت سعادتی است که نصیب هرکس نمی شود.

به امید آنکه روزی این خونها در راه آزادسازی قدس عزیز بریزد. انشاءالله.

 خداوند ما را در روز موعود در صف شهیدان اسلام قرار ده

و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته

قاسم کریمی    23/4/1361

 


شهید: رضا کریمی علویه

فرزند: غلامعلی

شماره پرونده: 30640/65                                              کد شناسایی: 1626450

محل دفن: گلزار شهدای هفتهر میبد

 

وصیت نامه شهید رضا کریمی ( علویه )

30640/65/1/ش

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام خداوند بخشنده مهربان

« سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر »

ای خدای یکتای بی همتا جهان و همه عالم امکان وجود در دست توست و این بنده گنهکار حقیر چشم امیدواریم بتو است. وای بر این بنده حقیر اگر مرا مورد عفو و بخشش خود قرار ندهد آنگاه چه باید کرد امروز وظیفه من در مقابل احکام تو بسیار شایسته است مرا یاری بده که بتوانم در بندگی ذات مقدست فرمانبر و بنده شایسته تو باشم ولی امیدوار و ( محتاج ) به یاری و کمک آن وجود باری تعالی هستم و خودم تنها نمی توانم آبی بنوشم. خداوند عفو و کرم تو ( را ) جویا هستم. خداوند مرا از 124 هزار پیغمبر برحق و 12 امام پاک و پنج تن آل عبا و خانواده حق جدا مکن. خداوندا اگر مقبول باشد به درگاهت قدم این حقیر و ضعیف را بپذیر و مرا از بندگان شایسته خودت قرار بده و اما یا حسین ابن علی علیه السلام شبهایی که پشت خط آسفالت نگهبان بودم آن خط یک طرفش به بصره می رفت و طرف دیگرش به شهرهای عراق در آنجا آه سردی از جگر بر نمی آوردم که ای کاش می توانستم به کربلای تو بیایم و اما برایم میسر نشد و اگر بنده راه تو ای حسین زهرا پیمودم انشاالله به زودی راه کربلا به روی شیعیان خودت باز بفرما و مردم ایران مشتاق قبر مطهر تو هستند و دیگر ای مردم دلاور ایران ! هرچه شما کردید امام امت عزیز را دعا کنید و همراه آن حضرت و دستور او باشید که همان راه خداوند متعال و دستور احکام قرآن و رسالت پیغمبر می باشد و احکام خداوند موبه مو اجرا کنید چرا که ما در مقابل خون شهیدان و بازماندگان آنها مسوول هستیم. ما باید شبها به ناله طفلان یتیم پدر از دست داده گوش فرا دهیم و گوش شنوایی باشد صدای آنها ( را ) می شنوی و هرچه شما کردید ای مردم دولت جمهوری اسلامی ایران دوستدار باشید که آن حکومت خداست و در پایان ای مردم ! از شما تمنا دارم که از بنده راضی باشید و من از همه شما راضی هستم و مرا در امری فراموش نفرمایید بخصوص در مجالس عزاداری حسین شهید و آن حسین مظلومی که بهر کلام حق گفتن مردم را ارشاد می نمود. موضوع دیگر آن است که اگر در راه خدا رفتم اسلحه من ( را ) محمدعلی و محسن بدست بگیرند و از اسلام دفاع کنند. و السلام. خداحافظ

رضا علی کریمی ـ علویه


شهید: محمدعلی کریمی میل سفید

فرزند: حسین

شماره پرونده: 25098/61                                             کد شناسایی: 1626957

محل دفن: گلزار شهدای علویه میبد

 

وصیت نامه محمدعلی کریمی میل سفید

25098/61-1/ش

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام خداوند بخشنده مهربان

با سلام و درود بر یگانه منجی عالم بشریت، ویران کننده کاخهای ظلم و ستم، برپاکننده عدل و عدالت حضرت حجه ابن الحسن العسکری، صاحب الامر و العصر و الزمان مهدی موعود سلام الله علیه و سلام و درود بر نایب برحقش، بت شکن و حسین زمان بنیانگذار جمهوری اسلامی در ایران و در سایر جهان حضرت آیه الله العظمی نایب الامام، الامام الخمینی دامه ظله.

 «انا لله و انا الیه راجعون »

« ما از خدا آمدیم و بازگشت ما بسوی اوست ».

ما که در اینحال در جبهه حق علیه باطل با دشمنان مزدور بعثی در نبرد هستیم و تا چند روز دیگر به امید خدا و یاری امام زمان ( ع ) حمله را آغاز می کنیم من در اینجا هر لحظه روزشماری و ساعت شماری و دقیقه شماری می کنم تا کی باشد حمله آغاز شود و من شربت شهادت را بنوشم. ما که زندگیمان را به پوچی و نیستی گذرانده ایم شاید شهادتم باعث آمرزش گناهانم از درگاه باری تعالی و من حاضرم که در این حمله که انشاء الله آخرین حمله است تا به کربلای حسین برسیم جانم را فدا کنم و باز زنده شوم و در قدس با دشمنان اسلام بجنگم تا به شهادت برسم.

من از تمام ملت ایران بخصوص ملت شهیدپرور یزد می خواهم که به صدای ” هل من ناصر ینصرنی“ حسین زمانمان لبیک بگوئید و حتی یک آن او را تنها نگذارید این امام بود که ما ملت ایران را از زیر جور ظالمان آمریکائی یعنی شاه و بازرگان و بنی صدر و امثال اینها نجات داد و قدر چنین امامی را باید بدانیم. برادران و خواهران من ! همانطور که شهید رجائی فرمود این جنگ نعمتی بود برای مابخدا راست گفتند. من در مدت دو ماهی که در جبهه بستان بودم می توانم بگویم که اینجا یک دانشگاه بود برای ما یک مکتبخانه بود برای ما درس خودسازی درس انسان سازی را بما آموختند.

خداوندا ! خود در قرآن فرمودی که هرکس در درگاه من توبه کند من او را خواهم بخشید و هرکس در راه من قدم بردارد و در راه من جهاد کند من او را می بخشم. بار پروردگارا ! من توبه کرده ام و روی به درگاه تو آوردم من را عفو کن. بار پروردگارا ! من را به آرزوی خودم که همان شهادت است برسان. بار پروردگارا ! من را به همان آرزوی خودم که دیدن امام زمان و دیدن قبر شش گوشه امام حسین ( ع ) است برسان و بعد مرا به درگاه خود بخوان.

یک جمله به عنوان نصیحت به پدران و مادرانی که فرزندانشان می خواهند به جبهه بروند، من از شما می خواهم که جلوی فرزندانتان را نگیرید و بگذارید به یاری اسلام بپردازند. بنده محمدعلی کریمی در سال 1341 در یکی از روستاهای دورافتاده در هشتادکیلومتری یزد به دنیا آمدم و در آن روستا بزرگ شدم پدر من یک مرد کشاورز است و در آن روستا که ما زندگی می کنیم حتی یک درخت هم وجود ندارد و آب آن روستا چشمه ای است و بسیار شور که نمی شود خورد و آب انبار داریم که به وسیله باران و یا تانک آب در آن می ریزیم و استفاده می کنیم و من روزی که می خواستم به جبهه بیایم رفتم بسیج یزد و برگه رضایت نامه والدین گرفتم و رفتم به پدرم دادم که امضا کند پدرم امضا نمی کرد می گفت تو که می روی دیگر کسی ندارم، مادرم برگه را از دستم گرفت و داد به دست پدرم و گفت که دلش نشکن می خواهد برود بگذار برود مگر او عزیزتر از علی اکبر است، مگر او عزیزتر از دیگر جوانان است. آفرین برتو ای مادر عزیزم که در روستا بزرگ شده ای و بی سوادی ولی حق را خوب می شناسی. مادر عزیزم ! من می دانم که تو برای من گریه نمی کنی باز هم از شما می خواهم که شیرت را بر من حلال کنی و ناراحت نباشی و جسد مرا در یزد غسل و کفن کنید و به روستای خودمان علویه ببرید و در وسط حسینیه علویه به خاک بسپارید.

و السلام

8/2/1361

امضاء: محمدعلی کریمی

 


شهید: جمال کلانترزاده رکن آبادی

فرزند: عباسعلی

شماره پرونده: 16492/67                                        کد شناسایی: 1631623

محل دفن: گلزار شهدای مهرآباد میبد

 

وصیت نامه شهید جمال کلانترزاده رکن آبادی

16492/67/1/ش

بسم الله الرحمن الرحیم

« الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم درجه عند الله و اولئک هم الفائزون »

« همانا کسانی که ایمان آوردند و هجرت کردند و جهاد کردند در راه خدا با مال و جانشان نزد خداوند دارای مقام بلندی هستند و آنان رستگارند ».

با درود و سلام بیکران بر منجی عالم بشریت امام زمان ( ع ) و نائب برحقش امام خمینی و با سلام فراوان به شهدای اسلام از هابیل تا حسین و از حسین ( ع ) تا شهدای کربلای ایران.

در اول من کوچکتر از آن هستم که برای ملت ایران مخصوصاً مردم شهیدپرور میبد پیامی داشته باشم ولی این را می گویم که ای مردم ! اسلام واقعی را دریابید و به حرفهای پوچ منافقان توجهی نداشته باشید و اما ای منافقان ! شما چه بخواهید و چه نخواهید اسلام به حول و قوه الهی پیروز می شود و آنوقت است که شما در جامعه سر به زیر هستید و افسوس پشیمانی سودی ندارد پس بیایید و در مسیر اسلام قدم بردارید.

و اما ای مادر بزرگوار و رنجیده ام ! تا حد ممکن برای من ناله مکن که من راه حقیقت را دریافتم و این را بدان که من هرگز وارد جایگاهی که خداوند برای شهدا وعده داده است نمی شوم تا اینکه انشاالله بتوانم شما را نزد خداوند شفاعت کنم و پشت قدمهای مبارک شما وارد شوم چرا که می دانم برای من رنجها کشیده ای و دردها به جان خریده ای، می دانم که خواب را بر خود حرام کردی تا من بخوابم و می دانم که خود گرسنه ماندی تا من سیر باشم. مادرم ! به هر حال مرا عفو کن.

پدرم را سلام فراوان می رسانم و دست پینه بسته او را می بوسم. پدرم ! امیدوارم که در مرگ من ناراحت نباشی و در مرگ من صبر کنی و بدان که اسلام واقعی را می توان در قلب جبهه ها یافت. پدرم ! من از تو طلب بخشش می کنم چونکه می دانم که تو زندگیت را برای من صرف کرده ای و از برادرهایم مخصوصاً برادر بزرگم محمدرضا و از خواهرانم طلب بخشش می کنم و از همه مهمتر از مردم مهرآباد و رکن آباد مخصوصاً اقوامم می خواهم که مرا عفو کنند هرچند که می دانم همه آنها را آزار داده ام و اگر کسی از من طلب دارد بیاید و از خانه ما بگیرد و از شما اقوام و خویشانم می خواهم که مادرم را دلداری دهید چون که می دانم او خیلی در مرگ من ناراحت می شود و می خواهم که در حجله من نوار قرآن بگذارید که ما هرچه داریم از قرآن داریم و براستی که شما برای قرآن می جنگید. والسلام.

 

و این گوشه را برای خانواده ام می نویسم:

مادرم چند روزه و حدود 5 روز نماز برای من بخوانید چون که می دانم در نزد خداوند بدهکارم ( به کسی بگویید برایم بخواند ) و برای من نماز وحشت بخوان تا اینکه به خواست خداوند فشار قبر بر من وارد نشود و مادرم دوباره از شما می خواهم تا حد ممکن جلوی مردم برای من ناله نکنید که من ناراضی می شوم و از شما می خواهم که هر هفته شبهای جمعه به قبر من سر بزن که من هر هفته منتظرت هستم.

 

امضاء: جمال کلانترزاده

10/1/1367  

 


شهید: محمدعلی کلانترزاده رکن آبادی

فرزند: حسن

شماره پرونده: 12943/64                                     کدشناسایی: 1631324

محل دفن:

 

شهید: محمدعلی کلانترزاده رکن آبادی

فرزند: حسن

شماره پرونده: 12943/64                                              کد شناسایی: 1631624

محل دفن: گلزار شهدای رکن آباد میبد

 

وصیت نامه شهید محمدعلی کلانترزاده

12943/64/1/ش

بسم الله الرحمن الرحیم

« ان الله اشتری ان المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون »

« خدا جان ومال اهل ایمان را به بهشت خریداری کرده آنها در راه خدا جهاد می کنند که دشمنان دین را بکشند و یا خود کشته شوند »

قرآن کریم ( 111/)

آری فروختیم جانهایمان را و اموالمان را نه تنها به بهشت، بلکه به رضای حق تعالی، که این والاترین متاعی است که می توان به دست آورد. سپاس و درود خدای یکتای بی همتا که آفرید انسان را اشرف مخلوقات و قرار داد وی را در آزمایش سخت و دشوار، آزمایشی که کوه ها و صخره ها در برابر آن احساس عجز و ناتوانی نموده و نتوانسته اند آنرا بپذیرند، آزمایشی که اینک به یاری خدای متعال سربلند از آن بیرون آمدیم، آزمایششی که هر چند سخت بود و هرچند زحمت و مشقت داشت لیکن شکر خدای بزرگ که در این آزمایش مرا به خطی که رضای خویش در آن است هدایت نمود. خداوندا سپاس تو را، سپاسی که فقط تراست لایق وبس. زمان را شناختیم، موقعیت را سنجیدیم، به گفته های امام گوش فرا دادیم و وظیفه ام را درک کرده ام و سپس بدان گردن نهادم، آری زمان زمان نبرد حق وباطل، موقعیت موقعیت جنگی و رزمی، امام فرمود که  جنگ دررأس همه مسائل است و وظیفه ام را جهاد دیدم، جهادی مقدس، در مکانی مقدس، در جبهه مقدس، در کنار انسان های مقدس، برای هدفی مقدس و سرانجام مرگی مقدس، شهادت واژه ای مقدس وپاک، شهادت کلمه ای مطهر و معطر، شهادت کلمه ای که اطراف آن را هاله ای از نور دربرگرفته است، شهادت لقای حق تعالی، شهادت بهترین مرگ ها، شهادت مرگ که نه، زندگی که نه، حیات جاودانی در جوار پاک الهی، اما جبهه جایگاه عشق، محل نور، جولانگاه ایمان، مکان ایثار، خانه رزمندگان، کاشانه دلیران، وعدگاه عاشق با خدا و با حجت خدا مهدی. به درستیکه زبان عاجز است وقلم ناتوان است، از ترسیم کشیدن جبهه و رسم نمودن راه آن، پس همین در تعریف جبهه بس، پیامم را از شما آغاز می کنم: شما امت الهی، به شما الهی می گویم چرا که تمام خصوصیات الهی بودن را در شما می بینم، صبر را، تحمل را، استقامت را، شجاعت را، ایثاررا، فداکاری را ، پشتیبانی از جنگ را، فرمانبری از امام را، شمایی که سنگر مسجد را جمعه و جماعت را گرم نگاه داشته اید، شمایید که کارهایتان برای رضای خداوند انجام می دهید آری روی سخنم با شماست، الهی باشید همانگونه که الهی هستند، ناامید نشوید چرا از عقل به دور است در شرایط ناامید شدن، همیشه خود را برای هر گونه سختی و مشقتی آماده بذارید واین آمادگی را همواره حفظ کنید، می دانم که شما خیلی بهتر وظیفه خود را می دانید پس به همین بسنده می کنم.

مادرم ! از کودکی مزاحمی بیش نبودم، دانم چه روزها و چه سختی ها و چه دشواری ها در چه موقعیت هایی برایم کشیده ای، دانم که چگونه خون دل خورده ای تا مرا بزرگ کرده ای دانم کرده های زمان نوجوانی ام و پشیمانم از تمام آنان، همواره برایت فرزند سرکشی بوده ام، دانم که همیشه برای شما پسری نافرمانبر بوده ام با این حال اینک پشیمانم. مادر ! صد رحمت به شیر پاکی که به من دادی چرا که بالاخره هر چند فرد خوبی نبودم لیکن حال به صراط مستقیم الهی کشیده شده ام، پس مرا ببخش و از گناهانم در گذر.

پدر بزرگوار ! شما چنین زحماتم را، بدی هایم را، کار خلاف و نافرمانی هایم را، به بزرگواری خودتان مرا بخشید.

برادرانم ! خواهرانم ! دوستان ، یارانم، آشنایانم، هم مدرسه ایهایم ! راهم را ادامه دهید، راهی که خدا می خواهد، راهی که محمد ( ص‌) گفته است، راهی که شهدا، امامان حسین وحسن رفته اند و گوش به فرمان امام دهید، مسجد ها را پرکنید چنان که امام هم فرموده اند مسجد هم سنگر است، خدایا شهادتم را در درگه خود قبول کن، به پدر و مادرم صبر ده تا در سوگم گریه مکنند، به امام سلامتی و به رزمندگان پیروزی نهایی عطا بفرما و به همه امت الهی ما توفیق در کارهای الهی خویش را عنایت کن.

ودر آخر از تمام اقوام و خویشان و دوستان و رفیقان و معلمین و همکلاسیهای گرامی می خواهم که مرا عفو نمایید و از بدی های من در گذرید و اگر کسی از من چیزی طلب دارد از خانواده ام بگیرد.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار.

محمدعلی کلانتر

19/11/1364

 


شهید: محمدحسن گلمحمدی شورکی

فرزند: محمد

شماره پرونده: 16868/67                                                  کدشناسایی: 1646988          

محل دفن: گلزار شهدای شهیدیه میبد

 

وصیت نامه شهید محمدحسن گلمحمدی

16868/67 – 1/ش

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و درود به  تمامی انبیاء الهی خصوصاً خاتم انبیاء محمد مصطفی  چهارده اختر تابناک بشریت خصوصًا بقیه الله الاعظم ارواحنا لمقدمه الفدا و با درودی از صمیم قلب به رهبر کبیر انقلاب که خداوند ایشان را تا ظهور حضرت مهدی ودر کنارش زنده و پایدار و مصون و محفوظ از گزند تمام حوادث بدارد. و با درود به تمامی شهدای راه حق و حقیقت و با سلام به تمام کسانی که وجود خود را در خدمت اسلام و مسلمین قرار داده اند، وصیتم را شروع می کنم خداوندا تو شاهدی که بنده گناهکارم در زندگی از آن روز که معنای جنگ و جهاد را درک کرده ام بیشتر چیزی که از آن وحشت داشتم این بود که نکند زیادی گناه و کمی عمل خالص مرا از فوز شهادت محروم سازد و الان هم خدایا از تو می خواهم که مرا در زمره شهدای در راهت قرار دهی.

ملت مبارز ایران وصیتم به شما این است، گرچه تاکنون شما همیشه مطیع و پیرو امام عزیزبوده اید ولی من باب تذکر به شما می گویم مبادا به خاطر آرزوهای دنیه دنیاپرستی و هواهای نفسانی دست از این رهبر عظیم الشان بردارید در مقابل شهدا مسئولید و شهدا از شما هرگز نمی گذرند و مبادا ادامه جنگ شما را به وسوسه های شیطانی بکشاند و مسئله جهاد و جنگ را که یکی از ارکان و پایه های قوام اسلام است فراموش کنید.

وصیتم به شما طلاب و روحانیت عزیز این است که روحانیت خود را با چیزهای پست دنیوی مبادله نکنید، مردم علاقه به اسلام و روحانیت دارند مگذارید بعضی افراد خائن که اصلاً از روحانیت بویی نبرده اند در میان شما رسوب کرده و خواسته باشند روحانیت را ضایع کنند و طریقه شما این باشد که همیشه در دو جبهه بجنگید هم در سنگر درس و تدریس و هم در سنگر جنگ و جهاد.

و در آخر وصیتم به شما خانواده عزیزم خصوصاً والدین گرامی این است که خدمت و ایثار وفداکاری برای اسلام هرچه بکنید کم کرده اید، لذا خیال نکنید با یک شهید دادن وظیفه از گردن شما ساقط می شود، وظیفه موقعی از گردن شما ساقط می شود که اسلام در تمام دنیا سرافراز و سربلند و پیروز باشد البته الان هم است ولیکن هنوز اسلام غریب است اسلامی که در خانه اش مردم را اینطور به خاک و خون بکشند و این کشتار را به اسم خادم الحرمی انجام دهند، اسلامی که کشور فلسطین را یک عده پلید و خونخوار غصب بکنند و اینطور به مسلمانان اذیت و آزار برساند نشستن در خانه برای یک مسلمان آزاده ننگ است .

و در آخر از تمام کسانی که به آنها اذیت و خواری کردم معذرت می خواهم و اگر قرضی  یا کاری بر گردن من از آنهاست با خانواده ام در میان بگذارند و از شما پدر و مادر عزیزم خصوصاً مادر گرامی ام معذرت می خواهم و از شما می خواهم فرزند حقیرتان را عفو بفرماید و شما را دعا می کنم که خداوند شما را از الطاف خویش عنایت فرماید ودر آخر یک حرف می زنم و آن اینکه ای مردم دست از امام امت برندارید، دعای توسل و ادعیه دیگر خصوصاً قرآن تا می توانید برایم بخوانید.

والسلام علی من التبع الهدی

برادر حقیر شما: گلمحمدی

تاریخ 9/12/1366

 


شهید: رضا محسنی فر

فرزند: صفرعلی

شماره پرونده: 22111/62                                        کدشناسایی: 1666276

محل دفن: گلزرا شهدای مهرجرد میبد

 

وصیت نامه شهید رضا محسنی فر

22111/62/1/ش

بسم الله الرحمن الرحیم

« و لاتقولوا لمن یقتل فی سبیل الله امواتا بل احیاء ولکن لاتشعرون »

( قرآن مجید )

« آن کسانی را که در راه خدا کشته می شوند مرده نگوئید بلکه زنده اند و لکن شما درک نمی کنید. »

سلام بر حضرت مهدی ( عج ) تسکین بخش دلهای منتظران فرجش، سلام بر امام امت نایب به حق آن حضرت، سلام بر شهیدان پاک باز اسلام از صدر اسلام تا کنون، همچنین سلام بر شما امت ایثارگر و شهیدپرور و یاور امام.

وصیت نامه خود را به صورت پیامی به کسانی نوشته ام که یا می خوانند و یا می شنوند، البته من خود را قابل نمی دانم که به چنین امتی که ایثارگرانه فرزندان پاک خود را همچنان ابراهیم به قربانگاه الهی می فرستند، پیام بدهم، این پیام من نیست این پیام تمام شهیدان اسلام است، این پیام تمام رزمندگان اسلام است، پس بشنوید پیام خون تمام شهیدان و رزمندگان اسلام را:

اول این که تقوی داشته باشید، چنانچه می دانم دارید و در کنار تقوی نظم نیز داشته باشید و تقوی و نظم خود را حفظ نمایید که این پیام مولای متقیان امام علی ( ع ) بوده و در واپسین لحظات عمر خود به فرزندانش: اوصیکم بتقوی الله و نظم امرکم.

دوم اینکه امام را دریابید. در امام زندگی امام دقیق شوید امام را بشناسید و دست از او برندارید. سخنان و پیام های او را به خوبی گوش کنید و عمل نمایید، مبادا یک موقع قلب نازنین امام رابه درد آورید که در این صورت قلب امام زمان را به درد آورده اید. برای طول عمر او تا ظهور حضرت مهدی ( عج ) دعا کنید. عاشق امام شوید، چون بی عشق خمینی نتوان عاشق مهدی شد امام زمان حضرت مهدی ( عج )‌را بشناسید زیرا اگر کسی امام زمان خویش را نشناسد جاهل از دنیا رفته است و از خداوند بخواهید در ظهورش تعجیل فرمایید چه اینکه خود حضرت هنگام برخورد و سرکشی به سنگر بچه ها در جبهه ها در اکثر پیام هایشان می فرمودند: به مردم بگویید برای ظهور من دعا کنند.

سوم اینکه به پدرانی که و مادرانی که از رفتن فرزندان خود به جبهه جلوگیری می کنند، تذکر می دهم که بگذارند فرزندانشان که قدرت دارند و عذری ندارند به جبهه بروند، مگر همین شماها نبودیدکه قبل از جنگ با همین حالا می گفتید ای کاش زمان امام حسین ( ع ) بودیم و اورا یاری می کردیم، حالا امام خمینی هم حسین زمان است و می گوید رفتن به جبهه واجب کفائی است، پس فرزندانتان را بفرستید امام را یاری کنند و آگاه باشید که اگر مانع شوید فرزندانتان  به جبهه بروند والله فردا باید پاسخگوی هزارن هزار شهید و معلول و مجروح و جوابگوی امام حسین (‌ع )‌و دیگر ائمه (‌ع ) باشید.

چهارم اینکه به ضد انقلابیون و منافقین و جوانانی که فریب ضد انقلاب را خورده اند توصیه می کنم از کارهای ضد شرع اسلام دست بردارید و به آغوش گرم اسلام بازگردید، به سخنان و نصیحت های پدرانه امام گوش فرادهید. شما در اقیانوس کبیر از خون شهیدان قرار گرفته اید، مواظب باشید کاری نکنید که خون شهیدان را پایمال کنید، از برادرانی که قدرت و توانایی دارند به جبهه بروند می خواهم که هر چه زودتر به سوی جبهه مردانه بشتابند و نگذارند سلاح ما برزمین افتد و خون شهیدان هدر رود.

حال پیامی دارم برای پدر، مادر، خواهران و برادران عزیزم:

پدرم، مادرم، خواهرانم و برادران عزیزم ! از شما می خواهم در سوگ من عزاداری نکنید، شما باید شاد باشید که خدای نکرده فرزندانتان منحرف نشد، شما افتخار کنید که دو(2) شهید را تقدیم راه اسلام کردید، پس ناراحت نباشید، که من نه در راه خدا شهید شدم، که من در راه امام حسین ( ع ) شهید شدم، که من راه برادرم محمد تقی که راه تمام شهیدان به خون خفته اسلام است ادامه دادم و در این راه آماده شهادت بوده ام در مرگ من مقاوم و استوار باشید، سربلند و سرافراز باشید، همانطورکه در شهادت برادرم محمد تقی مقاوم بودید. بدانید که من غنچه ای امانتی بودم که شما آن را تبدیل به گل کردید وبه صاحب آن تحویل دادید. تنها وصیتم این است که از من راضی باشید و مرا حلال کنید. از کسانی که وصیت مرا می شنوند طلب حلال بودی می نمایم و می خواهم اگر صلاح دانستید جنازه ام را در کنار قبر برادرم محمد تقی و دیگر شهیدان خرمشهر به خاک بسپارید.

مقدار پس اندازی که دارم هر جور صلاح دانستید مصرف نمایید در آخر از عموم شما می خواهم که اگر روزی راه کربلا باز شد و به کنار قبر شش گوشه امام حسین ( ع ) رسیدی، اینجانب را دعا کنید

« الهی العفو ـ الهی العفو ـ الهی العفو »

وعده ما وشما بهشت برین.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی خمینی را نگه دار.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

رضا محسنی فر‌ـ  4/5/62

 


وصیت نامه شهید محمدحسین محمدی ده آبادی

     13663/64/1/ش

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و درود بی پایان بر مهدی موعود و نایب برحقش امام خمینی و سلام بر رزمندگان اسلام که در جبهه های نبرد با مزدروان صدامی می جنگند و سلام بر شما ای خانواده های شهدا که فرزندانتان در راه خدا و اسلام و فدا کردید و اینک سفارش من به مردم شهیدپرور میبد این است که به جبهه ها کمک کنند و به مسجد بروند و نماز جماعت بخوانند و برای طول عمر امام و پیروزی رزمندگان دعا و از پدر و مادر ها می خواهم که مانع رفتن فرزندانشان به جبهه نباشند آیا شما مانع فرزندانتان می شوید که آنها به درجه لقاء الله برسند مگر فرزندان شما عزیزتر از علی اکبرها و علی اصغرها هستند که به صحنه نبرد رفتند و به درجه رفیع شهادت نائل گشتند مگر شما به قرآن خدا ایمان ندارید که می فرماید: « ولا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله امواتا بل احیاء و لکن لاتشعرون » کسی که در راه خدا کشته می شود نپندارید بلکه او زنده است و لیکن شما این حقیقت را در نخواهید یافت. ما انسان ها آفریده نشده ایم که بخوریم، بیاشامیم، بخوابیم بلکه باید در این جهان تاریک عمل شایسته انجام دهیم که در آخرت حاصل آن را برداشت کنیم خداوند ما انسان ها را آزمایش می کند و هر کس در این آزمایش الهی به دستورات و قوانین عمل کرد خوش به سعادتش ما در این آزمایش جنگ اگر بر دشمن پیروز شدیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟و اگر شهید شدیم باز هم پیروزیم و اگر از لحاظ نظامی شکست خوردیم باز هم پیروزیم. ما در این آزمایش الهی اطاعت کردیم به دستورهای خداوند متعال آیا آن حادثه عاشورا  در کربلا بر امام حسین ( ع ) و یاران او واقع شد، آیا شکست خوردند به خدای مومنان نه، بلکه با همین کشته شدن و اسیر شدن مسلمین را از خواب غفلت بیدار کردند درست است که از لحاظ نظامی شکست خوردند کشته و اسیر شدند ولی در واقع پیروز شدند. نمی خواهم دیگر آن چنان که در کوفه مردم کوفه از امام حسین اعلام بیعت کردند و هنگامی که امام وارد دشت کربلا شد هیچ کس ندید بجز همان تعداد یاران که همراهش بودند و آنها امام حسین را یاری نکردند و در کربلا راه بر او بستند و او را با لب تشنه به شهادت رساندند و زن و بچه او را اسیر کردند و شما باید عبرت بگیرید از آن حادثه کوفه. ای مردم مواظب خود باشید و همیشه لبیک گویان گوش به فرمان رهبرتان باشید و او را یاری کنید.  می خواهم دست هایم را از تابوت بیرون بیاورید و تشییع جنازه ام کنید چون دیگر آن زمان زبان من ناتوان است. نمی توانم به برادرانم و دوستانم اعلام کنم که اسلحه من بر زمین افتاده است و از زمین بردارید بلکه با همین دست بی جانم به برادرم و دوستانم اعلام می کنم که به میدان نبرد بیایند و اسلحه مرا بردارند و تا این که دشمنان اسلام شاد نشوند و اسلحه او به زمین افتاده و دیگر کسی نیست بلکه اعلام کنند که ما دوستان شهید کریمی ها و حاجی ها، زارع ها، حسینی ها، محمدهای زنده اند که راه او را ادامه دهند و دیگر سفارش من این است که پایگاهای مقاومت خالی نکنند و به پایگاهها بیایند و نگه بانی در راه خدا بدهند تا مردم بتوانند در آسایش زندگی کنند و بدانید که اسلام در خطر آفاتی قرار گرفته است که این آفات درخت اسلام همان آمریکا و شرق و غرب است که باید تا آخرین قطره خونمان در مقابل دشمنان مبارزه کنیم و در آخر چند کلمه ای با پدر ومادرم دارم:

ای پدر و مادرم می دانم شما شب و روز برای من زحمت و مشقت کشیدید و مرا بزرگ کردید و من در مدت زندگی نتوانستم محبت های شما جبران کنم و ای مادرم اگر خواستی برای من گریه کنی به آن روزگار زینب در خرابه شام نگاه کن که چه مصیبتی بر او وارد شد برای مولایت حسین ( ع ) گریه کن و می دانم از دست دادن فرزندتان ناراحت هستید ناراحت نباشید این جهان زودگذر است ولی آن دنیا نه، در آن روز قیامت دیگر جلوی زینب خجل زده و سرافکنده نیستی و به زینب می گویی من هم فرزندی داشتم مثل علی اکبرها و علی اصغرها در راه خدا و اسلام دادم و ای پدر و مادرم می خواهم دست به سوی آسمان بلند کنید و بگویید ای خداوندا یک امانتی به ما دادی ما این امانت در راه تو دادیم و مورد قبولت باشد قربه الی الله.

 و ای برادرم و ای دوستانم از شما می خواهم که در عزاداری من لباس عزادار نپوشید بلکه لباس رزم بپوشید که همان لباس از لباس عزاداری من بهتر است و به میدان نبرد من بروید و می خواهم پدر و مادر و برادرم مرا در قبر بگذارند که تا دشمنان شاد نشوند و اگر خانواده، همسایگان، معلمین، دوستان از من ناراحتی دیده اند مرا ببخشند.

مورخ:6/11/1364

امضاء: محمد حسین محمدی

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار

 


شهید: ماشاءالله محمدی رکن آبادی

فرزند: حسین

شماره پرومنده: 9487/59                                             کد شناسایی: 1682628

   محل دفن: گلزار شهدای رکن آباد میبد

 

وصیت نامه شهید ماشاءالله محمدی رکن آباد

9487/59-1/ش

بسمه تعالی

پدر جان ومادر جان مرا ببخشید که در بچگی شما می آزردم. پدر جان ! من از شما خواهش می کنم دویست تومان پول پوتین به بابا عباس بدهید، صد تومان به حاجی رضا بدهید بابت پول اطو و پانزده تومان به حسین اکبری بدهید و هفتاد و پنج تومان به عبدالحسین سالاری که در کنو می نشیند و خاله گوهر او را می شناسد که خیاطی هم دارد و در پشت بلندگو بگویید که هر کس طلب من دارد بیاید به خانه امان و شما بدهید و پرسه من در مسجد میان بگذارید و پشت جنازه من این شعار بدهید: آمریکا مرگ به نیرنگتان ، خون جوانان ما می چکد از جنگتان. خداحافظ

ماشاءالله محمدی رکن آباد

 


شهید: محمود مداح احمدآبادی

فرزند: قنبرعلی

شماره پرونده: 27656/61                                  کد شناسایی: 1690766

محل دفن: گلزار شهدای محمودآباد میبد

 

وصیت نامه شهید محمود مداح

27656/61/1/ش

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر مهدی منجی توده های بشری و هستی بخش عالم بشریت.

« و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون »

این طور گمان نکنی کسانی که در راه خدا کشته می شوند مرده اند بلکه آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند.

با سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی و سلام برشهیدان راه حق و حقیقت.

خدایا شاهد باش که فقط برای رضای تو و برای گسترش اسلام قدم در میدان کارزار می گذارم و امیدوارم که این شهادت را از من بپذیری پدر ومادر عزیزم هنگامی که این وصیت را می نویسم انشاءالله برای حمله با دشمنان بعثی می رویم و ما همه دوستان شاد و خوشحالیم و امیدوارم که شما هم از این حمله اخیر شاد شوید و بیایید کربلا برای زیارت و قبر شش گوشه دار حسین در بغل بگیرید.

 پدر و مادر عزیزم شما بودید که مرا دامان خود پروراندید و زحمت های بسیار برای من کشیدی و شما حق بزرگی بر گردن من دارید و امیدوارم که به خاطر زحمت هایی که برای من کشیدی و نتوانستم جبران این زحمات را بکنم مرا ببخشید و مرا حلال نمایید.

مادر و پدر عزیزم اگر در این دوران عملی انجام داده که باعث آزردگی خاطر شما شده است به بزرگی خودتان مرا ببخید و هرگز برای من گریه و زاری نکنید که اگر شما گریه کنید دشمنان ما شاد خواهند شد به جای گریه کردن پیام خونم و خون دیگر شهدا که در پای درخت اسلام ریخته شده است برسانید و نگذارید این سنگرهایی شهدا خالی بماند و شما پدر و مادر عزیزم این را بدانید که هر کس نمی تواند مادر شهیدو هر پدری نمی تواند پدر شهید باشد و هرکسی هم نمی تواند شهید بشود. شهادت فوزی عظیم است که خداوند به بندگان صالح و شایسته خود می دهد و از شما امت مبارز می خواهم که هر چه بیشتر عزاداری کنید دعا بخوانید و به یاد این رزمندگان باشید و در این دعاها برای امام و رزمندگان دعاکنید.

هرچه شما کردید صفوف خود را متشکل کنید و حضور خود در صحنه پشت دشمن را به خاک برسانید چون خدا در این آیه قرآن می فرماید:واعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا (‌به ریسمان الهی چنگ بزنید و متفرق نشوید) از کلیه برادرانم و خواهرم می خواهم که اگر یک وقتی عملی انجام داده که باعث ناراحتی آنها شده مرا ببخشید ودر آخر از کلیه دوستان و آشنایان و همکلاسیهایم و اهالی محترم اکبرآباد یخدان می خواهم که مرا ببخشند و مرا حلال نمایند و امیدوارم هرچه شما کردید امام را تنها نگذارید و به ضد انقلابیون مجال و مهلت توطئه ندهید و همه باهم این شعار را تکرار کنید

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار

والسلام

 


شهید: اکبر مستخدم محمودآبادی

فرزند: عبدالوهاب

شماره پرونده: 12393/60                                              کدشناسایی: 1703416

محل دفن : گلزار شهدای محمودآباد میبد

 

وصیت نامه شهید اکبر مستخدم

12393/60/1/ش

بسم الله الرحمن الرحیم

« و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون »

با درود به رهبر انقلاب و سلام بر شهیدان به خون خفته عاشق امام زمان ( عج )‌که برعلیه کافران جنگیدند و راه حسین را ادامه دادند و این جوانان عاشق شهادت همین که امام فرمانی دهد تمام به سوی مرزهای حق علیه باطل روانه می شوند و راهی بس عظیم که تمام معبودیت در آن است ادامه می دهند و ای جوانان شما باید فرمان امام عزیز را اطاعت کنید و به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران وفادار باشید و آن را پاس دارید که ثمره خون هزاران شهید است و باید پشتیبان ولایت فقیه باشید و به تمام کسانی که امام آن ها را سرکارگذاشت اطاعت کنید تا این که انقلاب ما به ثمره نهایی برسد و جمهوری اسلامی در سراسر جهان پا بگیرد و هر چه شما کردید به جبهه ها روانه شوید که اینجا انسان ساز است و هر کس عشق کربلا داشته باشد به آرزوی خود می رسد. پدر عزیز از این که نتوانستم با شما خداحافظی کنم معذرت می خواهم و امیدوارم که مرا ببخشید و حلالم کنید و برادر عزیزم شما هم اگر مرا قابل شهادت دانستی انشاالله که مرا می بخشید. خواهر عزیزم فاطمه یک مقدار پولی در حساب جاری دارم آن را بگیر و برای خرج عروسی طیبه و اگر کم بود ماشین را بفروش و آن را خرج کنید و بین آن دو خواهر فرق نگذارید. محمود برادر زن هم یک مقداری طلب دارد در دفترچه نوشته شده اگر توانستید آن را حساب کنید و اگر نتوانستید هر چه قدر خودش می گوید پولش بدهید مبلغ 2000 تومان به بمان خانقاهی بدهید و از غلام حسین جواد 1200 تومان طلب دارم بگیرید. صادق و برادر صادق هم در حدود 1500 به بالا طلب دارم بگیرید 3160 تومان از حسین الهوردی طلب دارم بگیرید 2000 تومان طلب غلامرضا کاکایی دارم بگیرید. به ماشاالله برادر او بگویید بگیرد و هر چه خودش طلب دارد بردارد و بقیه آن را به شما بدهد و دیگر هرکس آمد و گفت طلب دارم به او بدهید و هر کس طلب مرا آورد بگیرید و از قول من به تمام دوستان سلام برسانید و هر چه شما کردید طیبه . . .

والسلام

 


شهید: یحیی مصلحی

فرزند: حسن

شماره پرونده: 12488/60                                   کد شناسایی: 1708505

محل دفن: گلزار شهدای شهیدیه میبد

 

وصیت نامه شهید یحیی مصلحی

12488/60/1/ش

بسم الله الرحمن الرحیم

« انا لله و انا الیه راجعون »

« همه چیز از خداست و همه به سوی او بازمی گردند »

  نامه ام را با نام خدا آغاز می کنم. سلام بر امام امید مستضعفان، سلام بر پدر و مادر چشم انتظارم. سلام برپدر و مادرم که به من درس ایثار و فداکاری آموختند. سلام بر شهدای زنده نام، سلام بر آزادی، پدر و مادر عزیزم سلامی که از جبهه جنگ برای شما می فرستم بپذیرید. اکنون که اسلام نیاز به خون دارد ـ و باید از این خون ها درخت خشکیده اسلام آبیاری شودـ بدین جهت فرصت را غنیمت شمرده و همراه با جمعی از طلاب حوزه علمیه قم حرکت کردم به جنوب کشور تا دین خود را به اسلام ادا نمایم و اکنون در آبادان همراه و همگام و هم دوش سلاح بر کف با برادران ارتشی و پاسداران در جبهه مشغول جنگ هستم و امیدوارم به همین نزدیکی مژده پیروزی اسلام بر کفر برای شما بیاورم، مشروط بر این که از فیض شهادت محروم نباشم و اگر به درجه رفیع شهادت نائل گشتم، ملاقات در بهشت باشد و اگر زنده بودم و پیروز شدیم قصد دارم به کربلا بروم تا شاید حضرت حسین بن علی ( ع ) سردار شهدا، گوشه ای از چشمش به من بیندازد، پدر و مادر عزیزم چشم از سیئات من بپوشید، می دانم سیئاتم بر حسناتم فزونی داشت. من از شما تقاضای عفو و اغماض دارم و از زحمات شما سپاسگذارم. پدر عزیزم امیدوارم ناراحتی هایت را در زیر چین های پیشانیت مخفی نمایی و نگذاری حتی ستارگان سحری هم اشک تو را ببینند و با تمام گرفتاری ها و حزن و غم و اندوهت لب به تبسم گشایی، امیدوارم خداوند شما را از صابرین قرار دهد.

و اما وصیتم را آغاز می کنم:

پدر جان، مادر جان خواسته من از شما این است که هر موقع بدن مرا آوردند، هر جا که شما صلاح دانستید به خاک بسپارد و هیچ گریه ای برایم نکنید. دوم این که، کسی از بستگانم به شما تسلیت نگوید و اگر خواستند بگویند تبریک بگویند. سوم این که، هر چه شما کردید اخوی قاسم جهت ادامه تحصیل. چهارم این که کتب اخلاقیم موقوف به کتابخانه شورک کنید و کتب درسیم موقوف به کتابخانه میبد کنید، دیگر چیزی ندارم که به اسلام هدیه کنم امیدوارم که خداوند این هدیه قلیل از من قبول کند، دیگر به تمام دوستان سلام گرمم تقدیم می کنم و یک وصیت و نصیحت به اخوی قاسم دارم، اخوی جان هر چه شما کردید درس ـ درس ـ درس، دیگر این که اخوی جان من دیگر در بین شما نیستم که دست ابوی و والده را ببوسم، شما به جای من دست آنها ببوس و در خدمت به آنها کوتاهی نکن می دانم من که رفتم قلب آنها نزدیک به تزلزل است، مبادا به آنها اف بگویی، امیدوارم موفق باشی و راه برادرت  یحیی را ادامه دهی، اخوی جان سلام مرا به همشیره ها برسان.

و این است پیام من به صدام خائن: صدام ! مرا بکش و خون مرا بر زمین بریز ولی از هر قطره خونم زنده باد خمینی خواهی یافت و از ذرات و سلولهای بدنم بانگ تکبیر و لااله الا الله می جوشد و نمی توانی جلوی جوشش آن بگیری همان طور که نمی شود جلوی وزیدن باد را گرفت.

تاریخ:12/7/1359                                            یحیی مصلحی

 


شهید: عبدالله مصیبی اردکانی

فرزند: علی اکبر

شماره پرونده: 3475/65                          کد شناسایی:1708721

محل دفن: شهید مفقود الجسد می باشد

 

وصیت نامه شهید عبدالله مصیبی اردکانی

34750/65ـ1/ش

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خدا پاسدار حرمت خون شهیدان و با درود بر منجی عالم بشریت صاحب الزمان مهدی موعود و عدالتگر دنیای فانی و سلام بر امام امت سلاله پاک محمد آنکه ما را از ظلمت طاغوتیان و جباران زمان به نور رسالت رهنمون داد و سلام به گلگون خفته کربلا حسین مظلوم او که از خصم لب فرو نبست و عاقبت با تیر خصم به درجه شهادت نائل آمد و سلام به شهیدان در خون خفته ایران اسلامی که همچون امام حسین راهی را پیمودند که خاصه خداوند سبحان بود و درود بیکران به رزمندگان دلیر اسلام که از هستی خویش جدایی گزیدند و به سوی معشوق خویش برای پاسداری از حریم قانون خدای خویش و به راهی آمدند که رضای خدایشان در آن است. باری هم اکنون که به نوشتن این وصیت نامه مشغولم می خواهم که گویای این باشد که خداوند در روز قیامت که در صحرای سنجش کارها بر میدان می آیم سندی بر بدن و سندی بر دست و ضامنی در کنارم که سند اول بدن خونینم و سند دوم وصیت نامه ام و ضامنم امام امت است حاضر شوم که بارالها زمانی که دنیا بر بال لذت بود من از این دنیا جدا شدم و به دیاری آمدم که خصم برای نابودی دین تو به آن سرزمین پا نهاده بود اما خداوندا من بنده ای گناهکارم ولی تو کریمی، من که هیچ یک از ستایش تو در دست ندارم ولی تو بخشنده و مهربانی. بارالها سوگندت می دهم به خون شهیدان راهت تا زمانی که مرا نبخشیده ای و بر گناهانم قلم عفو نکشیده ای مرا از این دنیا مبر چون می خواهم در روز قیامت از وجود کرامت شهادت بر اعمال گذشته ام بگذری.

خدایا از تو می خواهم که در روز جدل آنچنان نیرویی بر من دهی که با تمام قدرت از دین و قانون تو حراست کنم.

خدایا به خون خفتگان بر زمین قسمت می دهم که بر عمر امام بیفزا که کرامت و رسالت در آن است چون اگر رسالت او نبوده ما در دامن سگان دنیا طلب به نابودی کشیده شده بودیم و او که ما را از آن رهایی داد. بارالها در زمان شهادتم همچون حضرت عباس ( ع ) کسی را بر بالینم یا جسدم آور که زمانی بر وجودش افتخار می کردم. بر بالین خویش بگیرد که زمانی بر او افتخار می کردم. خدایا زمانی در آخرین لحظات زندگیم در آن زمانی که خون تمام پیکرم را در بر گرفته و در خون خود غوطه می خورم و دیگر کسی نیست که دست نوازش بر سرم کشد خدایا مهدی خویش را بر بالینم برسان که در این دنیا اولین آرزویم برآورده گردد و بعد در آخر پیامی برای برادرانم و همسنگرانم که زمانی آمده است که باید امتحان داد کاری کنید که روسفید از امتحان برآییم و راهی روید که امام حسین و شهیدان دیگر رفتند و در آخر دعا بر جان امام امت که خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار.

ضمناً وصیت نامه ای دیگر دارم که بعد از شهادتم باید طبق آن عمل گردد.

به امید پیروزی اسلام بر تمام کفر.

امضاء: شنبه 30/1/1365

 


شهید: سید احمد مظلوم

فرزند: سیدمصطفی

شماره پرونده: 23546/62                                              کد شناسایی: 1710681

محل دفن: گلزار شهدای خواجه ربیع مشهد مقدس

 

وصیت نامه شهید سیداحمد مظلوم

23546/62/1/ش

بسم الله الرحمن الرحیم

« یا ایها الذین آمنوا اتقوالله و ابتغوا الیه الوسیله و جاهدوا فی سبیله لعلکم تفلحون »

آیه 34 سوره مائده

« بندگان خدا ای اهل ایمان از خدا بترسید و بوسیله ایمان پیروی اولیاء بخدا توسل جوئید و در راه او جهاد کنید باشد رستگار شوید ».

قال علی بن الموسی الرضا ( ع ): لا اله الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی بشروطها و انا من شروطها.

ابتدا به یاد نائب امام زمان ( ع ) سخنی می گویم و از او التماس دعا دارم. نائب امام زمان روح الله خمینی ای که در تبلیغ و ارشاد وارث نوحی، ای امید مستضعفان، ای که در شکستن بتهای زمانت وارث ابراهیم خلیلی، ای مظهر وقار، ای که در اعجاز قلم و کلام وارث موسی کلیمی، ای آیت الله خمینی عزیز،ای که در دیدارت شفا هست همچون وارث عیسی روح الله، ای روح خدا، ای که در رسالت و پیام وارث محمد رسول اللهی . . ای محور عدالت، ای که در عدل و قاطعیت وارث علی مرتضی هستی، ای کوه صبر و استقامت، ای که در شهامت و شهادت طلبی وارث سیدالشهدا حسینی، ای فرزند پاک فاطمه زهرا با توام ما امت مسلمان و مستضعفین جهان خوب می دانیم و آگاهیم که در این عصر شما روح خدا عصاره همه ائمه الهی زمانها بوده و راهگشای انقلاب جهانی مهدی بقیه الله ( عج ) هستی. اما بعد اشهد و ان لا اله الله وحده لاشریک له و اشهد ان محمد عبده و رسوله و اشهد ان علیا امیرالمومنین وصی بلافاصل رسول الله و ان الحسن و الحسین علیهم السلام و تسعه من ذریه الحسین امامان بر حق می باشند و امام زمان ( ع ) زنده بیاری خدا قیام خواهد کرد و زمین را پر از عدل خواهد کرد.

حمد خدای را عزوجل که پیامبران و امامان را با کتاب و میزان برای هدایت گمراهان و آنان که در بند طاغوتهای زمان خویشند فرستاد و آیات روح افزایش را چون دم مسیحائی بر کالبد انسانهای از خودباخته و بیگانه از خویشتن دمید تا بار دیگر جان گیرند و در پهنه هستی به تکاپو افتند و با هرچه نابرابری هاست در آویزند و جهاد کنند و این پیکار از زمان هابیل و قابیل تا به امروز ادامه دارد تا حال که نائب الامام روح الله خمینی پیکارگر هم رزم هابیلیان فریادگر دوران قابیلیان کسی که به فراخنای جهان سعه صدر دارد همچون کوهی استوار در برابر منافقان، خائنان و طاغوتیان می ایستد و فریاد می زند و می غرد.

ایمان و تقوی انقلابی و مذهبی و سیاستش برای همگان مکتوم است. کیست بهتر از خدا که به خلوص و نیتش آگاه باشد. الله هست که در خلوت شبهای تار به راز و نیازش گوش فرا می دهد خدائیکه می گوید من به بندگانم از رگ گردن نزدیکترم و می فرماید مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را و اوست فریادرس فریادرسان. تو ای مسلمان هم سنگر پیامبران و امامان الهی فریادگر زمان تو برعلیه هرچه نابرابری هاست خروشیدی و با طاغوتیان و زراندوزان و نابخردان ستیزه آغاز نموده او را یاری کنید اگر تسلیم فرمان خدائی اگر ایمان به انقلاب راستین اسلامی پیامبرگونه اش آوردی تا می توانی در هر راهی و به طریقی که ایشان صلاح دانسته و رهبریش به عهده گرفته بکوش تا سعادت دنیا و آخرت به دست آری و السلام و علیکم.

(( در ادامه وصیت نامه خصوصی بوده است که نیامده است )).

بنده خدا سید احمد مظلوم

امضاء

 


شهید: مرتضی معصومی یخدان

فرزند: غلامرضا

شماره پرونده: 23632/62                                         کد شناسایی: 1713718

محل دفن: گلزار شهدای یخدان میبد

 

وصیت نامه شهید مرتضی معصومی یخدان

23632/62/1/ش

بسم الله الرحمن الرحیم

و بسم رب الشهداء و الصدیقین

« و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون »

« آنان که در راه خدا کشته می شوند مرده مپندارید بلکه زنده اند و در نزد خدایشان روزی می خورند ».

به نام الله پاسدار حرمت خون تمام شهیدای اسلام و آفریننده تمام هستی و جهان و با درود و سلام فراوان بر مهدی موعود پاسخ دهنده به فریادهای مظلومان جهان و بر نائب برحقش یعنی خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی و امید محرومان و مستضعفان جهان و با درود و سلام فراوان بر شهدای اسلام از هابیل تا شهدای کربلای حسینی و از کربلای حسین تا کربلای خونین ایران. سلام بر شما ملت قهرمان و مبارز شهیدپرور که همچون یاران باوفای حسین که در صدر اسلام حسین را یاری می نمودند شما ملت از همه جنبه ها چه نظامی و اقتصادی و سیاسی حسین زمانتان یعنی خمینی بت شکن را یاری می کنید امروز ما باید به عنوان یک مسلمان و شیعه حسین به ندای برحق پاسخ دهیم، امروز جبهه های جنگ مانند کربلای حسین (ع) است و در این موقع که اسلام و حسین یاری می طلبد آیا ما می توانیم به این فریاد حق پاسخ ندهیم؟ آیا ما می توانیم به عنوان یک فرد مسلمان به ندای ” هل من ناصر ینصرنی “ حسین پاسخ ندهیم؟ به خدا که به عنوان یک فرد مسلمان نمی توانیم بی تفاوت باشیم. اگر پاسخ ندادیم به فکر امیال نفسانی و دنیوی خود بودیم شیعه حسین نیستیم و حسین در روز قیامت ما را شفاعت نخواهد کرد و ما در آن روز سرافکنده ناراحت و صورتی پر از خیانت پیش روی حسین چیز دیگری نداریم. از این جهت بود که وقتی رهبرمان امام امت رفتن به جبهه ها را برای ما واجب کفایی دانست من در وجود خودم احساس کردم که اگر من روزی سنگر مدرسه و کلاس را تنها بگذارم و به جبهه بروم بهتر می توانم برای اسلام و مسلمین خدمت کنم از این جهت بود روزی که می خواستم به جبهه بیایم در خواب دیدم که سیدی و آقایی به من برخورد کرد و من از او خرمائی خریدم و بقدری این خرما شیرین بود که تا کنون من چنین شیرینی نخورده بودم و بعد به آن آقا گفتم که ای آقا این خرمائی که از شما خریدم و خوردم بسیار تشنه هستم آن آقا گفت که از این آب و خرما یک شیرینی بساز و بخور من خودم از آن خرما و آب شیرینی ساختم و مقداری از آن شربت را خوردم و مقدار دیگر آنرا به یک شخص دیگری دادم. و ما امروز در جواب به ندای امام امت لبیک می گوئیم و پیمان می بندیم که ای امام ما تا آخرین نفس لحظه های زندگیمان آنچه را طلب نمودی، ای امید محرومان تا آنرا تحقق نبخشیم از پای نخواهیم نشست و امروز شما ای ملت ایران لحظه های حساس و سرنوشت ساز در پشت سر می گذرانید لحظه هایی است که با زندگی با ظلم و ستم بر خود می قبولانید یا مرگ یا سعادت یا زندگی پربار و پر از تلاش و کوشش و بدون هیچ قید و بندی امروز سرنوشت اسلام در میدانهای جنگ تعین می شود باید در این امر مهم و سرنوشت ساز شرکت کرد و همچون یاران حسین که جان خود را فدای اسلام کردند ما هم اینکار را بکنیم زیرا اگر چنین نکنیم یک مهر ذلت و ننگی است که بر قلوب و دلهای مسلمانان گذاشته می شود که زندگی آنها همراه با ذلت و خواری است و این ظلم است که خود به وجود خود کردیم و باید جان خودمان را در این راه فدا نمائیم که مرگ باسعادت بهتر از زندگی پر از جور و ستم ظالمان است. همانطور که حسین می فرماید:

« انی لا اری الموت الا السعادت و لا الحیات مع الظالمین الا یرما »

« به درستی که من مرگ را جز سعادت نمی دانم و زندگی با ظالمین و ستمکاران بیزارم ».

و آری ای ملت ایران همانطور که حسین سلام الله علیه از کربلا با 72 تن از یارانش با یزید و دارودسته آن جنگیدند و در این راه و هدف مقدس جان خود را فدا نمودند و زندگی همراه با ذلت نپذیرفتند امروز رهبر کبیرمان این اختر فروزان آسمان ولایت و هدایت در کربلای ایران با صدام و دارودسته کافرش مبارزه می کند ما باید همراه دستورهای الهی و سرنوشت ساز رهبرمان مبارزه را با تمام کافران و ظالمان زمان ادامه دهیم و زندگی پر از ننگ و ذلت به خود قبول نکنیم و در این راه شهید شویم که در آن موقع چه پیروزی و افتخاری نصیب ما گشته است و چه فوز عظیمی است و شهید چه مشعل نورانی است که تمام جوامع احتیاج به آن دارد تا از ظلمت تاریکی بدر آیند و بدرستی که ارزش و منزلت یک شهید در نزد خدا چگونه است همانطور که یک درخت سبز احتیاج به آب دارد تا میوه بدهد و جامعه از آن بهره مند شود خون شهید هم مانند آبی است که بر پای درخت پربار اسلام باید برود تا از ثمره آن بتوان استفاده کرد. برای یک جامعه شهید ارزش دارد همانطور که در یک مکانی که ظلمت فرا گرفته است و بدون یک منبع نور نمی توان به راه خود ادامه داد تا به مقصد خود رسید جامعه هم مانند مکان تاریک است که احتیاج به مشعل نورانی دارد تا از پرتگاه سقوط نجات یابد و آن بوسیله شهید است که تحقق می یابد. مثل شهید مانند سوختن شمع است و روشن نمودن فضای تاریکی که او را احاطه کرده است بدرستی که او مشتعل می شود و نورانی می شود و سیاهیها و ظلمتها را به روشنی و نور تبدیل میکند پنهانیها را به آشکاریها تبدیل می کند و ظلم ظالمان را به خودشان باز می گرداند و این شهید در نزد خدا چه ارزش و منزلتی دارد برای او ارزشهای خاصی قائل شده که مولایمان علی ( ع ) می گوید:

« ان الجهاد باب فی ابواب فتحه الله الخاصه اولیاء و هو لباس تقوا و فی غر الله الخصیه و حبه الوتیقه»

« بدرستی که جهاد دری است از درهای بهشت که فقط مجاهدین راستین و اولیاء خدا می توانند در آن دروازه وارد شوند و خداوند لباس و جهاد و زره نفوذناپذیر مطمئن خود قرار داده است ».

و در آخر پیامی دارم برای همسنگران دانش آموزم و همینطور برای افرادی که مسئولیتی بر دوش آنها نهاده شده است. ای دانش آموزان ! شما در پیش خدا عزیز هستید و روسفید از شما می خواهم که خط فکرتان در جهت اهداف اسلام بکار اندازید درس خواندنتان فقط به خاطر رضای خدا باشد در همه کارها خدا را ناظر بدانید و همچنین شما ای مسئولین که کشتی نجات اسلام را بر روی اقیانوس بیکران خون شهدا می خواهید به مقصد اصلی که همانا رسیدن به الله است دارید از شما عاجزانه می خواهم کارهایتان به خاطر اسلام و مسلمین باشد و در هیچ موقع لغزشی بر خود راه ندهید و منحرف نشوید و همیشه رضای خدا را در نظر داشته باشید. و اما ای پدر و مادر عزیزم ! که یک عمر مرا بزرگ کردید از فقدان من و شهیدشدن من هیچگونه ناراحت نباشید خداوند به شما یک هدیه ای داده است و دوباره از شما می گیرد امیدوارم که شما همچون زینب پیام خون شهداء را به گوش جهانیان برسانید چه افتخاری است که به خانواده شما داده باید شکر این نعمت را به جای آورید.

به امید دیدار در بهشت جاوید.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار

و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

بتاریخ       4/8/1361

مرتضی معصومی یخدان

 


شهید: بمانعلی ملکی کلیری

فرزند: غلامرضا

شماره پرونده: 14860/64                                          کد شناسایی: 1722592

محل دفن: گلزار شهدای سورک میبد

 

وصیت نامه شهید بمانعلی ملکی کلیری

14860/64/1/ش

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و درود به امام عصر مهدی موعود و با درود به نائب برحقش امام خمینی و با سلام به رزمندگان اسلام که با رزمشان کمر خصم را شکستند و انقلاب و اسلام را عزیز نمودند. ملت ایران ! شما هم اکنون در بوته آزمایش قرار گرفته اید و مواظب باشید که در این آزمایش سربلند بیرون آئید، قدر امام و روحانیت و این انقلاب را بدانید که شما را از پستی نگه داشت و آتش دوزخ را از شما دور کرد و اگر نه در این منجلاب بودید که هیچ راه گریزی نبود. مردم بدانید هرجا که هستید مرگ به سراغ شما خواهد آمد پس چه بهتر که در راه دین خدا شهید شوید، جبهه ها را پرکنید، به نماز اهمیت دهید و مساجد را پر کنید، کاری که باعث رنجش امام می شود انجام ندهید، مواظب چشمها و حرکات خود باشید که اینها در روز قیامت شهادت می دهند بر اعمالی که انجام داده اید، به دعاها بخصوص دعای کمیل و توسل اهمیت دهید.  

استدعا و تقاضایی که از اقوام و خویشان و دوستان خود دارم این است که هنگام تشییع جنازه من به کلی شیون و زاری، احساس حزن، غم و اندوه نکنید و به جای تسلیت تبریک بگویید چرا که ما تا قبل از اینکه به جبهه برویم چون درخت خشکیده ای بودیم و اکنون زنده و در حال رشد و نمو هستیم موقعی که شهادتم نزدیک شد مثل غنچه گلی که بشکفد و پرهایش و لاله هایش پرپر شود.

پیامم به ملت این است هر که می تواند و توانائی جسمی دارد به جبهه بیاید و برادرانی که قادر به آمدن به جبهه نیستند در پشت جبهه کمک نمایند. برای پیروزی رزمندگان، نابودی دشمنان، برای طول عمر امام دعا نمائید و هرکه از این دو طریق هم قادر نیست لااقل با زبان خود، گفتار خود به اسلام و مسلمین خدمت کند نه اینکه بیکار بنشیند.

پروردگارا ! به پدر و مادرم صبر و شکیبائی و استقامت و به برادران ادامه راه و خواهران زینب وار زندگی کردن را عنایت فرما. خدایا تنها و تنها چشم امیدم به سوی شماست و فرزندان و نورچشمانم را به تو ای معبودم می سپارم و انشاء الله آنها بتوانند راه پدرشان را ادامه داده و دین خود را به اسلام عمل نمایند. همسرم امیدوارم در هنگام شهادت من بتوانید سربلند بیرون آئی و زینب کبری شیرزن کربلا را از خود راضی نمائید. دیگر عرضی ندارم.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

از عمر ما بکاه و بر او بیفزای.

خدایا خدایا تو را به حق زهرا رزمندگان ما را پیروزشان بگردان.

انشاء الله.

و السلام

بمانعلی ملکی

29/8/1364

      


شهید: محمد ملکی کلیری

فرزند: غلامحسین

شماره پرونده: 35481/65                                        کد شناسایی: 1722602

محل دفن: گلزار شهدای مزرعه علی شفیع میبد

 

وصیت نامه شهید محمد ملکی کلیری

35481/65/1/ش

بسم الله الرحمن الرحیم

قال علی ( ع ): « الالف ضربه بالسیف اهون علی من میته علی فراش »

« هزار ضربه شمشیر بر من آسانتر از تحمل مرگ در بستر است ».

بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و با درود و سلام فراوان بر امام امت.

من محمد ملکی با داشتن ایمان بخداوند یکتا و پیامبری حضرت محمد ( ص ) و رهبری روح الله خوشحال هستم که با کمک و یاری خداوند منان توانستم قدم بر این سرزمین مقدس که با خون شهیدان گلگون کفن آبیاری شده است بگذارم. گرچه من و تمام برادرانی که قدم بر این سرزمین می گذاریم وسیله ای بیش نیستیم و این خواست خداوند است که بر ما منت می گذارد و ما را بسوی سرزمین نور وایمان راهنمائی می کند باز اگر بر ما بیشتر منت گذارد و ما نیز لیاقت آنرا داشته باشیم ما را بسوی خود می برد. منظور من از جبهه ماندن این بود که آنقدر بجنگم تا اینکه یا در دنیا قبر شش گوشه امام حسین را زیارت کنم و یا اینکه در آن دنیا با خود امام حسین زیارت کنم. گرچه من لیاقت پیام دادن به ملت شهیدپرور سورک مخصوصاً خانواده های شهدا را ندارم و آنها نیز خود بهتر از من می دانند که در این برهه از زمان اسلام احتیاج به نیرو دارد و درخت اسلام هنوز سیراب نشده است باید با همین جبهه رفتنها و خون ریختنها اسلام را یاری کرد و درخت اسلام را آبیاری نمود. گرچه این جنگ از ظاهر برای ما ضرر و زیان دارد و خیلی از خونهای پاک در این جبهه ها ریخته شده است ولی مسئله اصلی اسلام و حفظ کردن آن است شما می دانید که امام جنگ را مسئله اصلی قرار دادند پس انشاءالله که برادران عزیز با دلی گرم به جبهه رفته و جبهه ها را خالی نگذارند و خواهران هم در پشت جبهه به اسلام و انقلاب و جنگ کمک کنند و اگر کسی خواست که برعلیه اسلام و انقلاب حرف بزند و به جای جبهه رفتن و کمک کردن به اسلام خواسته باشد که اسلام را بکوبد با مشت محکم بر دهان آن بکوبید تا دیگر نتواند از سر جایش تکان بخورد. در این روزها خیلی ها هستند که لباس خائن را پوشیده اند و بر جایگاه خادم تکیه زده اند انشاءالله که خداوند هرچه زودتر اگر آنها قابل هدایت هستند هدایت و اگر قابل هدایت نیستند آنها را ریشه کن و نابود بگرداند. پس حواستان را جمع کنید که گول آنها را نخورید و در خط آنها نباشید.

پدر و مادر عزیزم ! گرچه می دانم که برای من خیلی زحمت کشیده اید تا من را به این سن رسانده‌اید ولی خود بهتر می دانید که فعلاً اسلام در خطر است و رفتن ما به جبهه تقریباً واجب بود چون امام عزیزمان جبهه رفتن را واجب کفائی اعلام کرده بودند. گرچه می دانم که برای من خیلی زحمت کشیده اید و شاید برای شما سخت باشد ولی از شما می خواهم که برای من گریه نکنید زیرا ما در راه خدا جنگیده ایم و در راه خدا هم کشته شده ایم. خواهران عزیزم ! از شما می خواهم که همچون زینب باشید برای کشته شدن من ناراحت نباشید و همچون زینب که در مجلس یزید بر علیه یزید صحبت می کرد باشید. از شما می‌خواهم که هرجا منافقی را دیدید که برعلیه اسلام و انقلاب تبلیغ می کند مشت محکمی بر دهان آن بکوبید تا دیگر نتواند سر جایش تکان بخورد. در پایان از همه مردم سورک و خصوصاً مردمی را که واقعاً آنان را اذیت کردم جداً می خواهم که مرا ببخشند. به امید پیروزی حق بر باطل در تمام جهان.

و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار.

محمد ملکی ـ   21/1/1365

 


شهید: غلامرضا ملاصادقی رکن آبادی

فرزند: عباس

شماره پرونده: 28838/61                                             کد شناسایی: 1723632

محل دفن: گلزار شهدای رکن آباد میبد

 

وصیت نامه شهید غلامرضا ملاصادقی رکن آبادی

28838/61-1/ش

بسم الله الرحمن الرحیم

« و قتلوهم حیث ثقفتموهم و اخرجوهم من حیث اخرجوکم و الفتنته اشد من القتل »

« و بکشیدشان هرجا که یابیدشان و بیرون کنیدشان بدانسان که بیرون کردنتان و آشوب و نیرنگ سخت تر از قتل است ».

بنام خدا و با سلام و درود بر امام مهدی ( عج ) و نائب بزرگوارش خمینی بت شکن و امت شهیدپرور ایران و نیز پدر و مادر عزیزم که لیاقت این را داشتند که فرزندشان در راه خدا شهید بشود.

برادران و خواهران عزیزم سلام. این دفعه که به جبهه آمدم که لیاقت آنرا پیدا کرده ام که دعوت حق را لبیک بگویم بنابراین خواستم چند جمله ای را جهت پیام به شما داشته باشم هرچند که لازم نیست برای شما پیامی داشت چون با حضور خود در صحنه و حمایت عملی خود از انقلاب به دنیا ثابت کرده اید که ملت شکست ناپذیری هستید ولی برای اینکه من هم مانند دیگر شهدا در این پیام سهم داشته باشم چند جمله ای را بطور خلاصه به عرضتان می رسانم و این پیام مهم همان اطاعت از روحانیت در تمام زمینه ها بعضی با شرکت در نمازجمعه و جماعت، شرکت در مجالس و راهپیمائی هایی که روحانیت در آن شرکت دارند حمایت عملی خود را به دنیا نشان دهید تا منافقین داخل و خارج بدانند که شما از تمام مسائل و مصیبتهایی که به شما وارد می شود خسته نمی شوید و آنها تا وقتی که شما از روحانیت حمایت کنید هرگز نمی توانند به مقاصد شوم خود دست یابند چنانکه تاکنون نتوانسته اند. بنابراین از ولایت فقیه و روحانیت حمایت دائمی و جدی بکنید که در دنیا و آخرت با عزت و شرف زندگی خواهید کرد و هرچند که به شما مصیبت وارد شود باید مقاومت شما بیشتر شود.

و از والدین عزیزم می خواهم که در غم از دست دادن من اندوهناک نباشید زیرا شهید زنده است و من به آرزوی دیرینه ام رسیده ام و از شما می خواهم که مرا عفو کنید زیرا به شما ستم کرده ام و نیز از تمام برادران و خواهرانم و دوستان و آشنایان ضمن حلالی طلبیدن می خواهم که راه شهیدان که همان راه انبیاء خدا است ادامه دهند و در آخر هرکسی از من طلبی دارد به پدرم مراجعه نماید. و السلام.

غلامرضا ملاصادقی

    17/4/1361

 


شهید: علی موتاب بفرویی

فرزند: رضا

شماره پرونده: 14970/64                                        کد شناسایی: 1729426

محل دفن: گلزار شهدای بفروییه میبد

 

وصیت نامه شهید علی موتاب بفرویی

14970/64/1/ش

بسم رب الشهداء و الصدیقین

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

« و لاتقولوا لمن یقتل فی سبیل الله امواتا بل احیاء و لکن لاتشعرون »

« نگوئید هر آینه کسانیکه در راه خدا کشته شده اند مردگانند بلکه زندگانند و شما درک نمی کنید ».

با حمد و سپاس و شکرگذاری بیکران بر پروردگار عالم که این نعمت شهادت را بمن عطا نمود و با درود و سلام بر پیامبر اسلام، چراغ هدایت بشر حضرت خاتم الانبیاء محمدبن عبدالله ( ص ) و نایب برحقش پیر جماران، بت شکن دوران، ابراهیم زمان و . . . و درود و سلام بر اولیاء خدا و مقربان درگاهش که جهاد اکبر را بر هوای نفس خود می کشند و نفس اماره را سرکوب می نمایند و به جای آن ” یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی “ را جایگزین آن می کنند که اینان یاران راستین و باوفای امام زمان ( عج ) هستند و درود و سلام بر رزمندگان دلیر و ایثارگر و خداجوی که در جبهه ها جانهای خود را بر کف دست نهاده و برای یاری اسلام و قرآن فدای انقلاب اسلامی بارور می کنند و با عرض تسلیت و تبریک به خانواده های شهداء این همیشه جاویدانان دوران و خانواده های مفقودین و اسراء و مجروحین و معلولین.

برادران و خواهران شهیدپرور چند جمله ای به شما سفارش می کنم هرچند همه می دانند ولی چون این یک وظیفه است که باید مسلمانان به همدیگر امر به معروف و نهی از منکر وصیت و سفارش کنند حقیر هم چند جمله ای می گویم هرچند خودم نتوانستم عمل کنم امیدوارم شما عزیزان با توکل بر خدا این کار را بکنید انشاءالله.

اولاً از همه شما عزیزان می خواهم کاری بکنید که موجب رضای الله و امام زمان ( عج ) باشد و به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمان لبیک بگوئید و حرفها و سخنانش را چون دری گرانبها در ذهن خود بسپارید و عمل کنید.

ثانیاً همه کارهایتان را با نام خدا شروع کنید و دل را به نام الله نگهدارید که کلید و رمز پیروزیهاست و به خانواده های ( شهدا ) سرکشی کنید.

ای ملت جهان بدانید که این جوانان برای بهشت و چیزهای مادی و قصرهای طلائی به جبهه نرفته اند بلکه برای رفع فتنه در سراسر عالم و گرفتن حق مستضعفین و نابودی مستکبرین و برپاکردن حکومت الله و قرآن و اسلام و رضایت الله و امام زمان ( عج ) بپا خواسته اند و از شما ملت بفروئیه می خواهم که در هر لحظه دل را به یاد الله نگهدارید و تا توانائی دارید در هر کاری که هستید چه درس خواندن چه اداری چه کشاورزی چه مغازه داری چه خانه داری هر کاری که باشد عاشقانه به عشق الله و امام حسین ( ع ) خدمت گذاری به اسلام و قرآن کنید تا فردای قیامت خداوند و پیامبران و ائمه اطهار از همه ما راضی باشند و ما روسپید و خوشحال وارد صحرای محشر شویم رهبرانمان و اولیای خدا را ملاقات کنیم. انشاالله.

و از شما همشهریان عزیز و دوستان گرامی می خواهم هرگونه ناراحتی و اذیت و آزاری از اینجانب دیده اید مرا ببخشید و از همه شما حلال بودی می طلبم. امیدوارم که دیدارمان در سرای آخرت در کنار اولیاء و انبیاء همجوار هم باشیم انشاالله. پدر و مادر گرامی مرا از صمیم قلب ببخشید چون شما زحمتها برای من کشیدید تا مرا بزرگ کردید و در راه الله راهنمائی نمودید و مرا به مکتب امام جعفر صادق ( ع ) فرستادید و الان راه ابا عبدالله الحسین ( ع ) را به من نشان دادید و اجازه دادید تا در این راه پرفیض و سعادت شرکت کنم. شما در حق من کوششها و زحمتها کشیدید و من نتوانستم حتی برای یک ذره هم که شده حق مهر و محبت ها و رنجها و زحمتها شما را بجا آورم ولی امیدوارم از خداوند بزرگ به جای این مهر و محبتها و سختیها عزت دنیا و آخرت به شما عنایت نماید و شما هم مرا عفو کنید تا روحم خوشحال گردد. انشاء الله

از عزیزان همدرسی می خواهم که درس خود را خوب بخوانند و برای رضای خدا و عاشقانه همانطوری که امام امت از شما می خواهد بخوانید و وقتها را بیهوده نگذرانید که فردا جوابگوی اعمالمان باید باشیم.

و السلام علی من اتبع الهدی

19/12/1363           

  علی موتاب

 


شهید: سید عزیزاله موسوی ندوشن

فرزند: سید علی

شماره پرونده: 24314/62                                              کد شناسایی: 1736237

محل دفن: گلزار شهدای هفتهر میبد

 

وصیت نامه شهید سید عزیزاله موسوی ندوشن

24314/62-1/ش

بسم الله القاصم الجبارین

« و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون »

« چنین مپندارید آنهایی که در راه خدا جنگ کرده اند و کشته شده اند مردگانند لیکن زنده اند و جاویدان و نزد خدا روزی می خورند ».

با درود به رهبر کبیر انقلاب و شهیدان راه انقلاب و خانواده های شهداء و معلولین و روحانیت مبارز و ملت شهیدپرور ایران وصیت نامه خود را آغاز می کنم.

الحال که وصیت می کنم چند روزی بیش به عملیات و حمله نمانده است نمی دانم آیا چه خواهد شد، آیا شهید می شوم یا آنکه با دست پر از پیروزی به وطن باز می گردم اگر شهید شدم پیروزم و به خدای خود می پیوندم و اگر برگشتم باز هم پیروزم.

و اما اگر شهید شدم و برنگشتم به شما ای پدر و مادر، برادرانم و خواهرانم وصیت دارم و آن اینست که خوش ندارم برایم ناله کنید و از برایم گریبان چاک کنید. برایم سیاه پوش نشوید دلم می خواهد مثل آنشبی که مرا داماد کردید و آنقدر خوشحال بودید الحال مانند آنشب باشید زیرا دوست ندارم دشمنان شاد شوند. به شما می گویم جای ناراحتی نیست چرا؟ برای آنکه من امانتی بودم از طرف خدا و باز آن را گرفت بسوی خدا شتافتم و در این راه رفتن ناراحتی ندارد و عرض دیگر اینکه شماها تنها نیستید که شهید دادید هزاران پدر و مادر شهید در ایران داریم. پدرم ! تو مانند حسین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ بن علی باش و تو ای مادرم ! مانند زینب دختر علی بن ابیطالب صبر پیشه کن که خدا با صابران است و شما ای برادران ! راهم را ادامه دهید که راه خداست و انتقام خونم از این کفار بعثی بگیرید جای شک و تردید نیست که ما پیروزیم و بزودی کفار نابود خواهند شد و شما ای خواهرانم ! من که راه حسین را پیمودم شما باید راه زینب را طی کنید و در راه اسلام و قرآن قدم بردارید و خواهران دیگر را در راه پیشبرد هرچه بیشتر اسلام راهنمایی کنید که انشاءالله این جمهوری اسلامی به رهبری امام امت خمینی بت شکن در تمام بلاد مسلمین طنین افکند و تمام مستضعفین جهان از زیر سلطه ابرقدرتها رهائی پیدا کنند.

اما بگویم آه سرد و سوزناک از دل می کشم چرا که خیلی آرزوی زیارت کربلا به دل دارم. اگر کشته شدم و توفیق آنرا پیدا کردم، شماها به کربلا بروید و مرا یاد کنید. ولی چه بگویم فاصله ام تا کربلا خیلی نزدیک است خیلی امیدوارم که موفق شوم و به کربلا بروم اگر برنگشتم وقتی جسدم را به سوی وطنم برگرداندند چشم من به عقب است و به سوی کربلا و هنوز هم ای برادرانی که جنازه ام را بر دست دارید اگر با چشم دل نگاه کنید چشمم به طرف کربلاست.

به شما برادران و خواهرانم می گویم که دل به این دنیا نبندید ( که ) پوچ است ارزشی ندارد دل به دنیا نبندید بیائید در این کربلاهای ایران و ببینید در اینجاها چه خبر است در اینجا یقین کربلا بود، در اینجا یقین نینوا بود. بیایید در اینجاها تا اسلام را بشناسید تا در آنجا هستید نمی دانید انقلاب چیست، مبارزه یعنی چه؟ قدر این انقلاب را بدانید و به امام امت و روحانیت مبارز پایبند باشید. به شما می گویم افتخار کنید که شماها هم همچون فرزندی و برادری داشتید تا در راه اسلام فدا کنید خیلی مقام دارید مبادا با ناشکری اجر خود را پایمال کنید.

عرض دیگرم این است که در بالای جسدم زیارت عاشورا بخوانید و صدای یا صاحب الزمان، یا صاحب الزمان بلند کنید می خواهم روحم این صداهای شما بشنود.

و عرض دیگرم این است که ای پدر و ای مادر و ای برادران و خواهرانم ! مرا عفو کنید. اگر بد کردم مرا ببخشید. ای پدر و مادرم ! مبادا همسرم را ناراضی کنید، هرچه می خواهد به او بدهید از مهریه گرفته تا چیزهای دیگر. اگر می خواهد به خانه پدرش برود مانع او نشوید.

و عرض دیگر: اگر کسی ادعای بدهکاری کرد به ایشان بدهید و هرکس هم که پولی به شما داد بگیرید و هرچه شما کردید فرزندانم مبادا ( آنها را ) در این جامعه سرافکنده کنید، آنها را به مدرسه بفرستید و آنها را مبارز در راه اسلام قرار دهید. دیگر بیش از این سفارش برای بچه هایم نمی کنم از برای بچه هایم آنطور باشید مثل آنکه فرزند خودتان است.

 و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

سید عزیزالله موسوی

چه خوش است که من بمیرم ز ره ولای مهدی

سر و جان بها ندارد که کنم فدای مهدی

 


شهید: سید علیرضا میرابوطالبی رکن آبادی

فرزند: سید عباس

شماره پرونده: 29999/61                                             کد شناسایی: 1747223

محل دفن: گلزار شهدای رکن آباد میبد

 

وصیت نامه شهید سید علیرضا میرابوطالبی

29999/61/1/ش

بسم رب الشهدا و الصدیقین

« مپندارید آنهایی که در راه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه آنها زنده اند و نزد خدای خود روزی می خورند ».

مکتبی که شهادت دارد اسارت ندارد. ( امام خمینی )

بنام الله و با سلام به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران امام خمینی و شهدا از هابیل تا جنگ تحمیلی عراق بر ایران وصیت خود را آغاز می کنم. پروردگار متعال در قرآن کریم می فرماید: کافران می خواهند نور خدا را خاموش کنند و خدا تمام کوشش های کافران در این رابطه خنثی می کند و نور خدا را حفظ می کند و خواهد کرد و نیازی به بنده ای که او را آفریده ندارد و امیدوارم خداوند این انقلاب بزرگ ایران را به انقلاب مهدی ( ع ) متصل بگرداند.

و حال چند سخن کوتاه با برادران و ملت دلیر و شجاع و رزمنده ایران که مرز شیران است بیاری خدا آغاز می کنم.

ای ملت شجاع و رزمنده ایران من از شما می خواهم که تا آخرین قطره خون خود را در راه اسلام و برای حفظ اسلام و قرآن با کفار بجنگید و نگذارید که این نامردها دین و ایمان ما را از بین ببرند و شما می دانید که هیچ یک از امامان ما با مرگ خود از دنیا نرفته اند ما هم که می خواهیم بگوییم پیرو خط آنها هستیم پس نباید بگذاریم این کفار خیانتی به دین ما بکنند و در پایان از شما می خواهم که همیشه پیرو خط روحانیت واقعی باشید.

و شما می دانید که سرمنشأ این انقلاب بزرگ روحانیت بود و امیدوارم که همیشه دنباله رو روحانیت باشید و از برادران مسلمان خود می خواهم که اگر یک مجلس قرآن یا دعا برپا شد در آن شرکت نمائید.

در اینجا با پدر و مادر و برادران و همشیره های خود سخن می گویم: اولاً می خواهم که مادر گرامی و عزیزم مرا ببخشد زیرا او را خیلی آزار رساندم و خود هم می دانم. ای مادر عزیز من از تو می خواهم اگر من به هدف خود که همان ( شهادت ) است رسیدم هیچ ناراحت نباشید مگر تو عزیزتر از لیلا هستی که جوان 18 ساله خود را روانه میدان می کند و می گوید مادر برو و مگر من عزیزتر از علی اکبر آن جوان 18 ساله هستم که برای یاری حسین در صحرای کربلا می رود و دلیرانه می جنگد و بعداً به هدف خودش که همان شهادت است می رسد.

و شما ای پدر عزیز می خواهم که از پسر ناقابل خودت سید علیرضا میرابوطالبی بگذری زیرا من شما را آزار دادم و می خواهم موقعی که جنازه من می آورند مانند یک کوه استوار و مقاوم در برابر سختیها و شهیدشدن فرزندتان باشید و کاری کنید که شایسته یک مسلمان واقعی باشد و مبادا که عملی یا گریه ای که باعث تضعیف مسلمین و شادی دشمن گردد انجام دهید.

و از برادران می خواهم که بنده ناقابل را ببخشند و از همشیره های خود می خواهم که بنده ناقابل را ببخشند  . . .

و از برادران دینی که وصیت نامه من می خوانند و یا می شنوند می خواهم که اگر از من آزاری دیده اند از بزرگی خودشان مرا ببخشند.

و السلام

و در پایان اضافه می کنم که دعای امام را از یاد نبرند.

برادر شما سید علیرضا میر ابوطالبی

امضاء

 


شهید: محمدرضا میرزائی پور فیروزآبادی

فرزند: غلامحسین

شماره پرونده: 19402/66                                           کد شناسایی: 1752604

محل دفن: گلزار شهدای فیروزآباد میبد

 

وصیت نامه شهید محمدرضا میرزائی پور فیروزآبادی

19402/66/1/ش

بسم الله الرحمن الرحیم

« ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه »

« بدرستی که خداوند می خرد جانها و اموال مومنین و در مقابلش بهشت عطا می کند ».

با درود به امام زمان منجی عالم بشریت و نائب برحقش امام خمینی این پیر جماران و یار و یاور مستضعفان و با سلام و درود به رزمندگان کفرستیز اسلام این دلاورمردان جبهه حق، این شب زنده داران و این سنگرنشینان که اینچنین از جان و مال و خاندان خود گذشتند و جان نثاری می کنند و درود به ارواح مطهر شهدا از صدر اسلام تا کنون. اکنون که چنین توفیقی نصیبم شد که به جبهه بیایم و آمدم که شاید بتوانم از این طریق قدمی برای اسلام بردارم و دین خودم را نسبت به اسلام و شهدا عمل کنم که شاید در روز قیامت در درگاه پروردگار خود و در پیش چشم شهیدان روسفید باشم و حال که وصیت نامه خود را می نویسم در گوشه ای از خرابات ایران نشسته ام و با خود فکر می کنم که چه کسی این خرابیها را به بار آورد و کدام جنایتکاری این شهرهای ما را ویران کرده و برادران و خواهران ما را با بمبهای خود و گلوله های خود کشته یا دربدر کرده و در هر قدم به قدم که از این ویرانه ها و خرابیها خون هزاران هزار شهید ریخته که هر قطره از خون این شهیدان پیام دارد و پیام می دهد و پیام شهیدان این است که جنگ جنگ تا پیروزی و حال نمی دانم از کجا شروع کنم و از چه بگویم و از چه بنویسم، از دلاورمردان جبهه توحید بگویم و بنویسم که اینچنین می رزمند و انتقام خون شهیدان خود را می گیرند، یا از شما امت حزب الله که اینچنین ایثارگری می کنند و از جان و اموال و جوان خود گذشته و اینگونه جوانهای خود را به جبهه می فرستند و علی اکبرگونه این جوانها در راه اسلام فدا می شوند.

بارالها ! تو خود شاهد باش که من نه به خاطر ترس از جهنم تو به جبهه آمدم و نه طمع بهشت تو دارم بلکه خدایا به خاطر جلب رضایت خودت و برقراری دینت به جبهه آمدم تا دین خود را نسبت به این انقلاب و خون شهیدان ادا کرده باشم و خدایا تو را سپاس می گویم و شکر می کنم که اینک پس از سالها فکر می کنم که یکی از بهترین و گوهربارترین لحظه های عمرم فرا رسیده و در این لحظه از عمرم که لیاقتی یافتم که به جبهه بروم. اکنون این راه را با چشم باز و آگاهی کامل طی می کنم و با گامهای بلند و قامتی استوار حرکت می کنم تا شاید بتوانم قدری از گناهانم بکاهم و این حقیر که به عنوان یک فرد بسیجی که خالصانه در راه الله قدم نهادم با گامهای استوار و چابک بسوی معشوق خویش می روم و با آغوش باز به استقبال شهادت می روم چون معتقدم که درخت اسلام احتیاج به خون دارد و باید با خون آبیاری گردد و اگر در این راه بدنم پاره پاره کنند و خونم را بریزند باز هر قطره از خونم ندا می دهد لبیک یا خمینی و از امت انقلابی می خواهم که با اطاعت از رهنمودهای امام این بزرگ مرد که فقط برای خدا به نفع مستضعفین جهان بر علیه مستکبرین رسالت خود را انجام می دهد او را یاری کنید و هرگز دست از یاری امام برندارید که اسلام واقعی این است که انشاءالله به زودی زود اسلام پیروز است.

و شما ای دوستان ! بعد از عرض سلام به تمام شما وصیتم این است تقوا را پیشه خود سازید که انسان باتقوا و خداترسی ساخته می شود که یکی از وصیتهای حضرت علی به فرزندش امام حسن است که او را سفارش می کند به تقوا و ترس از خدا و ملازمت و فرمان او و از شما دوستانم می خواهم که در شهادتم هیچ ناراحت نباشید چون این چیزی بود که عمری به دنبال آن می گشتم و از کلیه شما حلال بودی می طلبم و شما را به خدا می سپارم و شما ای پدر و مادرم ! در شهادت عزیزتان هیچ ناراحت نباشید و غصه نخورید چون این راهی است که هر انسانی باید برورد و مگر نه این که خداوند در قرآن می فرماید ” انا لله و انا الیه راجعون “ پس چه بهتر که انسان در راه خدا جهاد کند و در این راه جان خود را نثار کند و شما پدر و مادرم ! صبور باشید و شما ای پدرم صبور باشید چون امام حسین ( ع ) صبور باش که چگونه امام جوان هیجده ساله خود را به میدان فرستاد و چگونه بعد از شهادتش صبر کرد، پس شما صبور باشید و چون کوه استوار و محکم در مقابل سختی ها بایستید که خداوند با صابران است و ای پدر و مادرم اگر که حجله عروسی مرا ندیدید عروس من شهادت است و صفیر گلوله عقد ما را خواند و در پوششی از خون سرخ و بارش نقل سرب در حجله سنگر عروسی شهادت را به آغوش خواهم کشید و از شما پدر و مادر مهربانم که یک عمری برایم زحمت کشیدی حلالیت می طلبم و از شما می خواهم که برایم طلب مغفرت کنید.و شما ای برادرانم ! از شما می خواهم که در زندگی تقوا را پیشه خود سازید و از شما حلالیت می طلبم چون ممکن است در دوران زندگی ام شما را اذیت کرده باشم، پس از شما می خواهم که مرا حلال کنید، و تو ای خواهرم بیا باهم راهی برویم، من دنبال خاک پای حسین می روم و تو دنبال خاک پای زینب، تو زینب گونه باش و من حسین وار واز شما خواهرم حلالیت می طلبم ، چون ممکن است که در دوران زندگی شما را اذیت کرده باشم و شما از من رنجیده خاطر باشید و از شما می خواهم که از خدا برایم طلب مغفرت کنیدو شما ای قومان و خویشان ! از شما حلالیت می طلبم و از شما می خواهم که در زندگی تقوا را پیشه خود سازید و از خدا برایم طلب مغفرت کنید و تمامی شما را به خدا می سپارم.

به امید دیدار ­­­­­­­ ­­­­­­­­­ دیدار من و شما در روز قیامت.

برای شادی روح تمام شهدا و شادی روحم صلوات.

امضاء: محمدرضا میرزایی پور                                                                           تاریخ: 2/10/1365

 


شهید: سید احمد میرطالبی رکن آبادی

فرزند: سید عبدالله

شماره پرونده: 30293/61                                         کد شناسایی: 1754005

محل دفن: گلزار شهدای رکن آباد میبد

 

وصیت نامه شهید سید احمد میرطالبی

30293/61 ـ 1/ش

بسم رب الشهدا و الصدیقین

« و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون »

درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران و با درود فراوان به روان پاک شهدای خط سرخ شهادت از آغاز پیدایش اسلام تا کربلای غرب و جنوب ایران، روز 22 دیماه 1360 موفق شدم برای سومین بار پای به یکی دیگر از سرزمین های یا بهتر بگویم کربلای جنوب ایران که در راه حفظ و حراست از خون های بس به ناحق ریخته شده و هنوز دشمن دون چشم از آن نپوشیده بگذارم که شاید بتوانم ادامه دهنده راه عزیزان از دست رفته مان باشم و من نیز به سهم خودم دینم را نسبت به اسلام و مسلمین عمل کرده باشم. همه ما می دانیم که کشور عزیز ما ایران در مدت 2500 سال در زیر سلطه ابرقدرت ها بوده و هر حاکمی که دل به خواه خودشان بوده بر آن حکمفرما می کردند و مردم مظلوم می بایست در زیر حکم این دژخیم ها بسوزند و ما خدایی را حمد و سپاس می گوییم که بر ما منت گذاشت و چنین رهبری پیامبرگونه به ما عطا فرمود و بارهبری و رهنمودهایش توانستیم جنایتکاران که داشتند آئین و مقررات اسلام را در جامعه امان محو و به جایش اسلام غرب آفریده و برایمان می آورند قطع کرده و به آغوش اسلام راستین بازگردانیم همه ما باید قدر این نعمت الهی را داشته باشیم و همیشه هوشیار و بیدار باشیم که دشمن هر لحظه و به هر نحوی که شده گاهی با حمله مستقیم خودش و با شکستن دست نشانده هایش را برای نابودی این انقلاب الهی به جنگ ما می فرستد که به یاری الله چنان پوزه یکایک آنها به خاک بمالیم که دیگر کسی در فکر شکست دادن این انقلاب نباشد.البته جنگ ما برای یک وجب خاک نیست جنگ ما برای صدور انقلاب ما به کشورهای همسایه و آزادی مسلمان زیر ستم کاران می باشد.

خواهران و برادران عزیزم ! همانطوری که امام عزیزمان فرمودند رمز پیروزی ما وحدت ماست از شما تقاضا دارم که صف های نماز جمعه را با انسجام هر چه بیشتر تشکیل داده و مساجد را خالی نگذارید. از همکلاسهای عزیزم می خواهم سنگر علم و تقوا را با کمال جدیت حفظ نموده و با این راه بتوانند دشمن را شکست دهند و دبیران گرامی نیز در راه تعلیم و تعلم این میدان انقلاب و اسلام کمال کوشش را بنمایند. و تو ای پدرو مادر عزیزم ! برای من زحمت های بسیار کشیده ای تا توانستی مرا به این سن و سال برسانی و مرا در راه خدا بدهی از زحمات شما متشکرم و انشاءالله که خداوند به شما صبر و اجر عطا فرماید و هر موقع که به یاد من افتادی ذکرتان دعای خیر امام باشد و از خداوند بخواهید که این رهبر بزرگ را برای ملت ایران و تمام مسلمان های دنیا حفظ کند.

در خاتمه از خواهران و برادران عزیزم متشکرم و امیدوارم در فقدان برادرتان احساس کوچک ترین ناراحتی را نکنید و مبادا کاری کنید که دشمن را خوشحال نمایید و انشاءالله آنچنان باشید که زینب بعد از قتل برادرش بود. از تمام آشنایان و اقوام و دوستان طلب عفو دارم و از همگان می خواهم که همیشه دنباله رو خط امام و روحانیت مبارز و اصیل باشند و اگر دشمن خواست در گوشه ای از کشور عزیزمان برعلیه امام و روحانیت قیام کنند چنان صدایشان را در گلو خفه کنید که قدرت کوچکترین حرکتی را نداشته باشد. به امید روزی که بتوانید به آرزوی دیرینه خود برسید و راه کربلا براثر ریخته شدن خون عاشقان حسین بر روی شما باز شود و روبروی قبر شش گوشه اش بایستید و عرض ادب نمایید و انشاءالله که امام را هم فراموش نمی کنید.

خداحافظ

26/12/1360   خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.

امضاء

سید احمد میرطالبی

 


شهید: سید علی اکبر میری رکن آبادی

فرزند: سید محمد

شماره پرونده: 25095/62                                        کد شناسایی: 1756229

محل دفن: گلزار شهدای رکن آبادی میبد

 

وصیت نامه شهید سید علی اکبر میری

25095/62ـ 1/ش

بسم اله الرحمن الرحیم

« و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون »

قرآن کریم

” گمان مبرید کسانی که در راه خدا کشته می شوند مردگان هستند بلکه آنان زنده هستند و در نزد خداوند روزی می خورند. “

با درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی و با سلام به رزمندگانی که در جبهه های نبرد حق علیه باطل پیکار می کنند و با سلام به شما امت حزب الله وصیت نامه خود را آغاز می کنم.

من کوچکتر از آنم که به شما وصیتی بکنم شما امت حزب الله حجت را بر ما تمام کردید شما با کمک های خودتان به جبهه ها ما را شرمند نمودید. ما رزمندگان به چنین امتی افتخار می کنیم شما امت حزب الله رکن آباد شرکت در دعاهای کمیل و ندبه و توسل را فراموش نکنید و از خدا بخواهید که فرج امام زمان ( عج ) را هرچه زودتر نزدیک فرماید و اماممان را تا ظهور حضرت مهدی نگه دارد نکته ای که در وصیت نامه خود روی آن خیلی تکیه دارم این است پدر و مادر من در شهادت من گریه نکنید زیرا ممکن است از اجر خودتان کم شود و از بهای فرزندی که در راه خدا داده اید بکاهید مادر و پدر در شهادتم لباس سیاه نپوشید بلکه در صورتی که پیراهن نویی داریدآن را به تن کنید زیرا شهادت فرزندی از فرزندان شما برای شما افتخار است انشاءالله خداوند ما را لایق خدمت گذاری و در راه خودش بداند و در صورتی که لایق شهادت نیستیم به ما عطا کند و اگر ما را لایق نمی داند لااقل اجر شهادت را به عطا کند.

به برادرانم و خواهرانم می گویم انقلاب را پاسداری کنید باید اعتراف کنم که برادرانم در حفظ این انقلاب از من کوشاتر بوده اند و تا آنجا که می توانستند در حفظ آن کوشیدند و فقط من بودم که برای این انقلاب هیچ کاری نکرده بودم و از این کوتاهی که نسبت به انقلاب کرده ام از خداوند متعال شهدا و خانواده های آنها معذرت می خواهم دعای شما امت حزب الله این باشد که هیچ گاه امام را فراموش نکنید و پس از دعا نسبت به امام برای رزمندگان اسلام و پیروزی آنها دعا کنید که تا امام داریم هیچ چیز این انقلاب را تهدید نمی کند.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

خدایا خدایا رزمندگان اسلام را نصرت عطا فرما.

والسلام علیکم و رحمه و برکاته ـ ـ سید علی اکبر میری

 


شهید: محمدرضا ناصحی

فرزند: حسن

شماره پرونده: 13901/63                                 کد شناسایی: 1760006

محل دفن: گلزار شهدای رکن آباد میبد

 

وصیت نامه شهید محمدرضا ناصحی

13901/63-1/ش

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران و رزمندگان اسلام. انشاءالله خدا توفیق دهد که در راه الله پاسداری کنیم. ما در موقعی واقع شده ایم که شرافت انسانی ما در گرو این جنگ است چون اگر نجنگیم این ابرقدرتها شرف ما را از بین می برند. انسان نباید برای دلخوش کردن به این دنیای چند روزه از شرافت خود بگذرد برای همین است که هرزمان خداوند انسانهایی را آزمایش می کند چون ابراهیم پیامبر بزرگ که در آزمایشهای سخت قرار داد که خودش به دست خود فرزندش را قربانی کند و خوب امتحان داد. ما مردم ایران در حال امتحان دادن هستیم از خداوند بخواهید که از ما سخت امتحان نگیرد، امتحان سخت دادن خیلی مشکل است انسانهای این دنیا باید خود را برای سخت ترین امتحانها آماده سازند چون انسان نباید فکرش به این چند روز دنیا باشد. از زمان صدر اسلام دیدیم که یزیدها و امثالهم چند صباحی بیشتر در این دنیا نبودند بالاخره کاخ ظلم سرنگون می شود پس انسانها باید امتحان خودشان را بدهند بهر وجهی که هست. آری خاندان کثیف پهلوی که 50 سال بر ملت ایران حکومت کردند چیزی نداشتند هرچند روزی در این دنیا خوش بودند و دین و شرافت این مردم را پایمال کردند. یک فرد مسلمان همیشه باید آماده باشد و در هر زمان گوش به صدای رهبر خودش باشد که چه می گوید. آری این انسانها هستند که لیاقت شهادت در درگاه خداوند دارند. کسانی که در قیامت از هم می گریزند و در بهشت می روند نه پدر و نه مادر و نه فرزندی میشناسند هرکس در اعمال خودش بیندیشد و ببیند آیا برای آن دنیا توشه ای دارد. باید ببینید که چرا فرزند شما این دنیای چند روزه را مایه خوشی ندانست. فرزندی که خدا داده یک امانتی است در دست انسانها که باید از آن مراقبت کنند و در موقع لزوم آنرا به صاحب امانت بسپارند. پس همیشه دعایتان این باشد که خداوند از ما امتحان سخت نگیرد شاید نتوانیم پاسخ دهیم و همیشه به فکر خدای خود باشید که هرچه دارید از خدا است. نه مال و نه جاه و نه جان ما از این دنیاست که اینها همه وسیله ای برای رسیدن به هدفی بزرگ است.

دعای امام یادتان نرود.

و السلام

محمدرضا ناصحی

 


شهید: حسین ناصری سورکی

فرزند: رضاعلی

شماره پرونده: 19618/66                                کد شناسایی: 1761314

محل دفن: گلزار شهدای سورک میبد

 

وصیت نامه شهید حسین ناصری

19618/66/1/ش

بسم الله الرحمن الرحیم

« و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون »

« و گمان مبرید آنهائی که در راه خدا کشته می شوند مرده اند بلکه زنده اند و در نزد خدایشان روزی می خورند ».

با سلام به مهدی موعود منجی عالم بشریت و نائب برحقش، بت شکن زمان، پیر جماران، خمینی کبیر و صلوه فراوان بر انصار دین خدا شاهدان شهیدی که لبیک گویان به ندای امام خویش پاسخ گفته اند و با رزم بی امان خود بر لشکر بعثی یورش برده و آنها را از بین برده اند. اینجانب حسین ناصری وصیتنامه خودم را که تنها یادگار بعد از شهادتم خواهد بود می نگارم:

پروردگارا ! مرا قبول کن بدون آزمایش زیرا در توانم هیچ نیست، پروردگارا ! نیرویی به من عطا فرما تا بتوانم سپاس کمی از نعمتهایت را بجا آورم، پروردگارا ! از تو می خواهم که در روز حساب با عدالت با ما رفتار نکنی بلکه از روی رحمانیت با ما رفتار کنی، خداوندا ! به تو پناه می آورم چون تو رحمان و رحیمی، خدایا تو دریای رحمتی ما را در آن دریا غسل ده که ما جز به آن دریا به دریایی دیگر پاک نمی شویم. آمین یا رب العالمین.

سلام بر پدر عزیزم و مادر مهربانم، اگر روزی خبر شهادت مرا شنیدی مبادا غم و اندوه به دل راه دهی که فرزندان در نزد پدر و مادر امانتی بیش نیستند. امیدوارم که صبور باشی و از اینکه نتوانستم زحمات چند ساله شما را جبران کنم جداً معذرت می خواهم و اما شما ای خواهرانم ! امیدوارم که زینب گونه پیام برادر شهیدتان را به گوش ملت ایران برسانید. وظیفه شما سنگین است ای برادرانم امید است که علی وار عمل کنید و اسلحه به زمین افتاده برادرتان را بردارید و نگذارید که این درخت اسلام که با خون هزاران شهید و مجروح و معلول و مفقود بارور شده است بخشکد.

و اما تو ای همسرم ! نمی دانم با چه رویی از شما خانواده محترم معذرت کنم چون که شما بهترین نیکی را در زندگیم در حق من کردید و من نتوانستم آنطور که باید و شاید جبران نیکی و زحمات شما را انجام دهم باشد که دعای شما شامل حالم گردد و در درگاه خداوند روسفید گردم. احتیاج به دعای شما دارم تا خداوند از تقصیر من گناهکار بگذرد. حلالم کنید. همسرم ! شما را توصیه می کنم که صبر را پیشه کنید و با تقوا مشکلات زندگی خود را حل نمائید و همانند زینب زندگی کنید و کاری نکنید که خداوند این نعمتی را که به شما عنایت فرموده سلب نعمت نماید. آبرو و حماسه خون شهیدان تنها خانواده شهدا هستند که حفظ می نمایند. امید است که شما را در صحرای محشر زیارت کنم.

در پایان برای اینکه بر دهان تمامی ضد انقلابها زده باشیم باید بگویم که من به میل خودم و خواست خودم به جبهه آمدم و پیام من به تمام مادران این است که ای مادران ! نکند خدای نکرده از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در حضور خدا نمی توانید جواب سرور شهیدان ابا عبدالله الحسین ( ع ) و خواهر او زینب را بدهید و پیام من به برادران بسیجی این است که در کارهایتان اول خدا را در نظر بگیرید و همیشه سعی کنید در حالت استغفار از خداوند باشید و همیشه در راه او قدم بردارید و نکند که شما را از روحانیت مبارز جدا کند که آنروز روز شکست شماست.

در خاتمه از تمامی مردم شهیدپرور سورک حلالیت می طلبم و امید است که بنده روسیاه را ببخشید.

و السلام

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.

یا زیارت یا شهادت.

مورخ: 5/12/1365

امضاء: حسین ناصری

 


شهید: نعمت علی نامجوفر

فرزند: حسینعلی

شماره پرونده: 37458/63                                             کد شناسایی: 1762578

محل دفن: گلزار شهدای فیروزآباد میبد

 

وصیت نامه شهید نعمت علی نامجوفر

37458/65/1/ش

 

بسم الله الرحمن الرحیم

« و العادیات ضبحا­ فالموریات قدحا­ فالمغیرات صبحا­

 فاثرن به نفعا­ فوسطن به جمعا­ ان الانسان لربه لکنود »

سلام و درود بر تمام شهیدان از آدم تا خاتم و سلام بر امام عصرمان مهدی و سلام بر ابرمرد تاریخ و رزمنده دلیر خمینی و . . .

آری اینان، سردمداران مبارزه علیه کفر می روند جهان را ندای دیگر دهند و لبیک هل من ناصر ینصرنی خود را از جهانیان بشنوند. چند کلمه ای با والدین و برادران و خواهران و دوستان سپاهیم صحبتی دارم. والدینم ! به شما بشارت باد که خدا این سعادت را نصیب شما کرد که فرزندتان در راه تحقق آرمانش شهید شد البته اگر خدا قبول کند. برادران عزیزم ! آیا می دانید که هدف خدا از خلقت چه بوده است؟ می دانید که زندگی این دنیا ابدی نیست؟ و بالاخره می دانید که همه رفتنی هستیم ! پس چرا وقت می کنیم؟ چرا با توجه به جنایاتی که ابرقدرتها و نیمچه ابرقدرتها و عمالشان انجام می دهند ساکت نشسته ایم. دوستان سپاهیم ! مسیری که شما انتخاب کرده اید مسیری است با مسئولیتی بس سنگین، حداقل آن مسئولیت حفاظت از خون شهدای انقلابمان است. شما ای ملت مسلمان ایران ! قدر این ابرمرد تاریخ خمینی بت شکن را بدانید و از بیانات گوهربارش استفاده نمایید که براستی خداوند محبت عظیمی به ما نموده است و در این برهه از تاریخ نعمت رهبری را به ما اهداء نموده است و بیاد داشته باشید که همه در پیشگاه خداوند تبارک و تعالی مسئول هستیم. خداوندا . . . به حق شهدای عزیز کمک کن تا دین خودش را ادا نمایم. خداوندا تو می دانی که من بسیار ضعیف تر از آنم که بتوانم خدمتی به اسلام بنمایم لیکن جسمی ناتوان دارم که البته در اختیار توست و آن را در راه تو قربانی خواهم کرد.

گر مرد رهی میان خون باید رفت                                           از پای فتاده سرنگون باید رفت

تو پای به ره در به هیچ  مپرس                                               خود راه بگویدت که چون باید رفت

----------------------                      ---------------------

اگر سه سال نماز و روزه برایم بگیرید و بخوانید و التماس دعا دارم و از همه حلال بودی می طلبم.

 


شهید: فتح اله نبی میبدی

فرزند: حسین

شماره پرونده: 30764/61                                           کد شناسایی: 1775297

محل دفن: گلزار شهدای بشنیغان میبد

 

وصیت نامه شهید فتح اله نبی میبدی

30764/61-1/ش

بسم رب الشهدا و الصدیقین و الصابرین

حضور محترم والدین عزیز سلام عرض می کنم. در آخرین لحظات عمرم برایتان نامه می نویسم نامه ای همراه با خوشی، همراه با صداقت، همراه با دعاها در دل شب. آری والدینم از اینکه نتوانستم دین خود را در برابر این همه زحمات و سختیهائی که برایم کشیده اید ادا کنم مرا عفو کنید. پدرم ! چگونه ترا دعا کنم که اینطور پسرت را تربیت کردی و او را در راه خدا و برای خدا فرستادی. چگونه صدای حسین را شنیدی و در جوابش لبیک گفتید. پدرم ! این ندا را به شما میدهم که خون پسرت در سرزمینی ریخته شد که خون حسین ریخته شده بود و بدن پسرت در خاکی غلطید که سه روز بدن سرورش افتاده بود و در زیر همان آفتاب و با همان لب تشنه. خوشا به سعادتت پدرم فرزندت را در ماهی و در روز ی قربانی کردی که حضرت علی ( ع ) قربانی شد. پدرم ! از اینکه این افتخار نصیب شما شد به شما تبریک عرض می کنم و از امام حسین سرور شهیدان و آزادمردان می خواهم تا شما را در قیامت همراهی و شفاعت کند.

مادرم ! می دانم که در قلب تو دردها هست تو می خواستی و آرزو داشتی که فرزندت را به قدس عزیز بفرستی و خبر شهادتش را از صدای بیت المقدس بشنوی اما سعادت که از طرف خدا برای انسان نازل می شود مایه خوشبختی است و چه سعادتی بالاتر از این که خدا عاشق انسان شود و بنده اش که همان امانت در نزد شما بود به سوی خویش بخواند. پس مادر ! خوشبختی فرزندت را برایت تبریک عرض می کنم و یک کلام به شما گوشزد می کنم در صورتی که می دانم ایمانت قویتر از آن است که من بگویم، مادر ! برای خوشبختی فرزندت شادی کن و برایش به دست خودت شیرینی بده و از این که فرزندت به خانه ابدی خود می رود برایش سرور و شادی کن و فقط برای امام عزیز دعا کن وقتی که بر سر قبر شهیدان می روی دعای فرج حضرت مهدی ( عج ) بخوان و شب های دوشنبه زیارت عاشورا بخوان. از امام حسین ( ع ) می خواهم تو را یاری کند و به شما توفیق عطا کند خداوند به شما صبر اعطا کند.

” الا بذکرالله تطمئن القلوب “

” فوق کل بر، بر حتی یقتل رجل فی سبیل الله “

این هم سخنی از جدت رسول خدا که می گوید: بالاتر از هر نیکی، نیکی است مگر کشته شدن در راه خدا که بالاتر از آن نیکی نیست.

والسلام علی عبادالله الصالحین  ­­­سلام بر پویندگان صالح خدا  

و یک جمله خطاب به شما ای برادران و خواهرانم ! راهی را که راه من انتخاب کردم راهی بود که بیش از این صدهزار از بهترین جوانان این آب و خاک انتخاب کردند و راهی که همه شهیدان انتخاب کردند راهی بود که حسین ( ع ) انتخاب کرد و هدف همه فقط الله بود. ما برای خدا جنگیدیم و برای خدا کشته شدیم از شما می خواهم که راه ما را ادامه دهید وپیام ما را که همان پیام دکتر بهشتی عزیز است به گوش جهانیان برسانید. برادرانم یک توقع از شما دارم و آن این است که در موقع شنیدن خبر شهادتم لباس سیاه نپوشید، برایم عزاداری نکنید اصلاً مگر خوشبختی و در راه خدا رفتن و به زندگی ابدی ادامه دادن غیر از شادی و سرور چیز دیگری هم دارد پس لباس های نو و تمیز بپوشید و به مردم شیرینی بدهید خداوند شما را حفظ کند.

خواهرانم ! شما مبلغان جامعه هستید و موقعی که خبر شهادتم را شنیدید رسالتتان را انجام دهید و اگر خدانکرده کسی خواست برایم گریه کند او را دلداری دهید و بگویید که چرا برای کسی که ما او را در راه خدا دادیم و او از خدا بود و امانتی بیش نزد ما نبود عزاداری می کنید چون خودتان می دانید که ناله های شما باعث ناراحتی من است. ” ربنا افرغ علینا صبرا “ خداوند شماها را بیامرزد و به شما صبری جمیل عطا کند موقعی که بر سر قبر شهیدان می روید با روی گشاده بر مزارشان وارد شوید و در دل شب که از خواب بیدار شدید فقط برای مهدیم دعا کنید و از خداوند عزوجل تعجیل در ظهورش را آرزو کنید و از او بخواهید که خمینی عزیزم را حفظ کند و به او طول عمر عطا کند و انقلابش را با انقلاب مهدی پیوند دهد.

خواهرانم ! وقتی که یادتان از من حقیر می آید این را به یاد بیاورید که من و همه شهیدان در راه الله که هدفمان بود فناءفی الله شدیم و خونمان هدیه حزب الله و نثار عمر رهبر عزیزمان روح الله گشته است و این بزرگترین افتخار است که به سراغمان آمده است و شما همه باید بر این افتخار گردن نهید. خلاصه همین چند کلمه بس است شماها بزرگتر از آن هستید که من دلداریتان بدهم و بخواهم به شما روحیه بدهم و خداوند شما را حفظ کند و عاقبت خیر به شما عطا کند.

برادر کوچکتان فتح الله نبی میبدی

راستی این کلمه هم یادم رفته بود که برایتان بنویسم به محض شنیدن خبر شهادتم به حمام بروید و دست هایتان را حنا ببندید.

خدانگهدار

 


شهید: محمدتقی نصیری پور

فرزند: محمدحسین

شماره پرونده: 31216/61                                         کد شناسایی: 1785305

محل دفن: گلزار شهدای بشنیغان میبد

 

وصیت نامه شهید محمدتقی نصیری پور

31216/61/1/ش

بسمه تعالی

« من طلبنی وجدنی و منوجدنی عرفنی و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و قتلته فعلی دیته »

 « هر کس طلب کند مرا می یابد و هر کس مرا یافت مرا می شناسد و هر کس که مرا شناخت دوستم می دارد و هر کس دوست داشت عاشقم می شود ( به من عشق می ورزد ) و هر کس که عاشقم شد من نیز عاشق او می شوم و هر کس که من عاشق او شدم او را می کشم و هر کس من او را کشتم پس دیه اش بر من واجب می شود پس خون بهای او خود من هستم ( خون بهای شهید بهشت است ).

به نام خدا و با درود و سلام به ولی عصر ( عج ) و امام امت و با سلام به امت شهیدپرور وصیت خود را با چند مطلب دیگر ادامه می دهم.

اولاً از پیشگاه شما مردم تقاضا می کنم که این مطلب را از برادر کوچکتان بپذیرید اولین و مهمترین مطلبی که می خواهم به شما تذکر دهم این که پیرو و دنباله رو روحانیت باشید و از روحانیت اطاعت کنید. هرگز امام را فراموش نکنید منظورم که فرامین و دستورات امام را فراموش نکنید و همیشه پیام ها و دستورات رهبر عزیزمان نصب العین خود قرار دهیم. من که پشیمانم چرا آن طور که باید امام را بشناسم نشناختم ولی این را از شما عاجزانه تقاضا می کنم شیعیان ولایت فقیه باشید و به جز روحانیت به هیچ گروه و طبقه ای اعتماد نکنید ما باید از وقایعی که تاکنون برای ما اتفاق افتاده درس بگیریم و فریب غرب زده ها و لیبرال ها را نخوریم. من از خداوند تقاضای بخشش می کنم از این که غافل بوده و بعضی طرف داریهای بیجا کرده ام ولی حالا فهمیده ام که فقط اطاعت از روحانیت است که سعادت دنیا و آخرت در آن است. این نکته هم ناگفته نماند که دشمن ممکن است به هر لباسی درآید. روزی به نام فدایی خلق یا مجاهدخلق و روزی به نام ملی گرا و حتی زیر لوای اسلام و نیز ممکن است به لباس روحانیت بعضی ضربه ها بزند بنابراین باید به ولایت فقیه معتقد و ثابت قدم باشیم و هرچه که ولی امر نظر دارند نظر ما هم همان باشد. سخن زیاد دارم خلاصه اش این که تا قبل از جبهه آمدن اشتباهات و طرفداری های بی مورد کرده ام و اکنون پشیمانم که چرا در عمر کوتاهم به اسلام و انقلاب خدمت نکرده ام ولی امید دارم با شهادتم یک خدمتی کرده باشم بنابراین از تمامی بستگان و آشنایان و دوستان انتظار دارم با طرف داری خود از روحانیت و انقلاب اسلامی و خدمت به جمهوری اسلامی به هر صورتی از عهده اشان برآید بکنند.

در آخر از تمامی بستگانم انتظار دارم که در شهادت من ناراحت نباشند و خدا ناکرده عمل یا حرفی از آنان سرنزند که موجب شادی دشمن و ناراحتی دوستان گردد که در این صورت روح من ناراحت می گردد و نیز از تمامی آنان حلالیت می طلبم.

اگر از کشتنم مظلوم بندی شود آزاد

اگر با خون سرخم کلبه ویران گردد آباد

اگر این قلب سوراخ من سازد دلی را شاد

اگر با کشتنم قانع شود جلاد

بکش من پاسدارم          جان بر کف سرباز اسلامم

محمدتقی نصیری پور

معروف به رضا

 


شهید: محمدرضا نیکوفر

فرزند: بمانعلی

شماره پرونده: 3921/65                                       کد شناسایی: 1807137

محل دفن: گلزار شهدای مهرجرد میبد

 

وصیت نامه شهید محمدرضا نیکوفر

3921/65ـ1/ش

« ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا فلا خوف علیهم و لاهم یحزنون »

« همانا آنان که گفتند پروردگار ما خداست و سپس در این راه پایداری کردند پس هیچ ترسی بر آنها نیست و هرگز اندوهی ندارند ».

امام خمینی: اگر کسی بگوید با فاسد بجنگید و فتنه را با جنگ رفع نکنید، مخالف قرآن است.

من از کرانه شط سپیده می آیم

ز رزمگاه خدایان پاکی و ایثار

ز جلوه گاه نبرد حقیقت و باطل

ز لحظه لحظه موعود فرشته دیدار

من از دیار شهادت من از کنار شهید

ز دشت خرم و تکبیر لشکر توحید

زلاله زار وطن داغ دیده می آیم

بلای حادثه به جان خریده می آیم

عرق ز چهره غیرت چکیده می آیم

شراب وصل خدا چشیده می آیم

وصال عاشق و معشوق دیده می آیم

گل غرور مباهات چیده می آیم

با درود و سلام بیکران بر رهبر انقلاب و ملت شهیدپرور و تمامی کسانی که برای یاری اسلام از جان و مال و ناموس خود گذشتند و با درود بر تمامی عاشقان خدا ئ شهیدان گلگون کفنمان وصیت نامه خود را آغاز می کنم:

آنان که شهید شدند سوختند و پرتو افکندند و جهان را با نور خود منور نمودند و با پیکرشان کلمه کلمه تاریخ را ساختند و با جانشان به آن روح بخشیدند. من در این مدت ناچیز که در جبهه ها بوده ام پی به این نکته برده ام و خیلی هم ایمان نسبت به آن دارم که شهادت نزدیک ترین و سریعترین راه تقرب به خدا می باشد ( رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند ) این شعار هر رونده راه حق است و این تکاپو و حرکت به طرف معبود و مقصود است که برای لحظه ای خداوند انسان را به خودش بگذارد امکان لغزش انسان وجود دارد من به آن اندازه سواد ندارم که بتوانم به درک گفته های بزرگان و فلاسفه های اسلامی موفق شوم ولی در روایت شنیده ام که چنان که بنده خداوند یکی قدم به طرف معبود و خدایش بردارد خداوند قدم ها به طرف او برمی دارد و من که در تمام زندگی انسانی گناه کار بوده ام اکنون احساس می کنم که خدایم را یافته ام و به سوی او حرکت می کنم و از او می خواهم برای لحظه ای نیز مرا به خود وامگذارد که همان یک لحظه امکان دارد لغزش از ما سربزند.این حقیر به ملت عزیز و بزرگ می گویم که تا به حال این انقلاب را به خون پاک بهترین فرزندانشان پاسداری کرده اید نکند خدای ناکرده دست از مبارزه بردارید که تازه انقلاب در آستانه پیروزی بزرگ قرار گرفته است و نیاز به فداکاری و سرمایه گذاری بیشتری دارد از خدا بخواهید که روزی نیاید انشاالله که زرق و برق مال و اموال اندک دنیا و یا همسر، فرزندان و راحتی دنیا شما را فریب بدهد که در پشت آن عذاب خدا است. برادران عزیزم و خواهران گرامی همیشه به یاد خدا باشید و از خدا توکل جویید.

در پایان از پدر و مادر عزیزم می خواهم که از من راضی باشند تا من نیز در آن دیار و در کنار دوستانم سرافراز باشم. ( آمین )

محمدرضا نیکوفر

تیپ الغدیر ـ گردان محمدرسول الله

تاریخ: 15/12/1363

آدرس: یزد ـ میبد ـ کوچه باغ ـ منزل بمانعلی نیکوفر 

 


شهید: اصغر وزیری زاده فیروزآبادی

فرزند: حسین

شماره پرونده: 20637/66                                           کد شناسایی: 1811253

محل دفن: گلزار شهدای فیروزآباد میبد

 

وصیت نامه شهید اصغر وزیری زاده

20637/66/1/ش

بسم الله الرحمن الرحیم

« من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه

 و منهم من ینتظر و مابدلوا تبدیلا»

با سلام و درود بی پایان به امام زمان ( عج ) و با درود به نایب برحقش رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی و با سلام حضور مردم همیشه در صحنه میبد مخصوصاً مادر و برادران و خواهران بسیار عزیزم. در ابتدا چند سخنی با مردم شهیدپرور میبد دارم:

اول اینکه: در همه حال پارسا و پرهیزکار باشید و بدانید که این نمازجمعه های شما است که پشت دشمنان را به لرزه انداخته است خواهش می کنم که این سنگر انسان ساز را خالی نکنید. سخن دیگر با دوستان و رفقایم و همکلاسیهایم این است اگر در طول چند سال آشنایی از من خطائی دیده اید از ته دل مرا ببخشید تا در روز قیامت سربلند باشم و ای همکلاسانم ! می خواهم که همچون گذشته به تحصیلتان ادامه بدهید و اگر از این همکلاسی حقیر خودتان اعمالی ناشایست سرزده از آن چشم پوشی کنید. در آخر سخنم از مردم می خواهم که پشتیبانی خودشان را از جنگ و جبهه قطع نکنند اگرچه باطل با همه قوا به میدان آمده لیکن حق طلبان نیز با قامتی به بلندای راستی و استواری کوه و به زلالی چشمه و تابش خورشید به دفاع ایستاده اند پس ما هم باید مانند هزاران هزار لبیک گوی، کفن پوش و جان بر کف به ندای هل من ناصر حسین مظلوم پاسخ گوئیم. اگر ما همچون سید الشهداء عزیزی و عزیزانی را در این راه فدا نکنیم چگونه مدعی تشییع و پیروی از آل الله هستیم، اگر ما سهمی در این شهیدآباد نداشته باشیم در فردای قیامت چگونه به صورت پیامبر و دومان شهید و مظلومش نگاه کنیم، اگر ما هم لاله ای به گلزار شهادت نفرستیم چگونه انتظار شفاعت شهیدان را داشته باشیم پس ما هم باید سپاهی وسیع تر از سپاه دشمن را جمع آوری کنیم و به مبارزه با این دشمن خونخوار بپردازیم و همچنین می خواهم برای طول عمر امام عزیزمان و ظهور هرچه نزدیکتر آقا امام زمان دعا کنید و در آخر از مردم و دوستانم می خواهم که اگر طلبی از من دارید از مادر من بگیرید.

و اما تو ای مادر گرامیم ! ای کسیکه عمرت را در راه بزرگ کردن من صرف کردی می خواهم موقعی که خبر شهادت مرا شنیدی هرگز گریه نکنی و اشکی نریزی و از اینکه این فیض عظیم نصیب پسرت شد خوشحال باشی چون که من امانتی بودم که خداوند تحویل شما داده بود و اکنون امانت خود را پس گرفت و می خواهم همچون زینب باشی و در برابر مشکلات آنچنان مقاومت کنی که الگو باشی برای دیگر زنان و می خواهم دیگر فرزندانت را آنچنان تربیت کنی و تعلیم دهی که در آینده بتوانند باری از مشکلات مردم را بردارند و فرد مفیدی برای جامعه باشند.

و ای خواهران گرامیم ! می خواهم همچون گذشته حجاب خود را حفظ کنید چون که تنها وسیله ای که شما می توانید با آن به مقابله با دشمن بپردازید و او را به پرتگاه نیستی نزدیکتر کنید باقی ماندن در سنگر حجاب است و امیدوارم که مادران خوبی برای فرزندانتان باشید. آرزوی موفقیت برایتان دارم.

و ای دو برادرم مجید و حمید ! اگرچه شما کوچک هستید می خواهم در مدرسه و کوچه و خانه رفتارتان آنچنان باشد که دیگر بچه ها از شما سرمشق بگیرند و امیدوارم در طول زندگیتان موفق باشید و بتوانید راه شهیدان را ادامه دهید.

در آخر برای مادر و خواهران و برادران و آشنایانم آرزوی صبر و استقامت در پیگیری اهداف اسلام را دارم. انشاءالله بتوانید با کار و فعالیت خود را بیش از بیش وقف راه خدا و اسلام کنید. پیش بردن اسلام در جهان، جهانی که پر از فسق و فجور و خباثت ابرقدرتهاست تلاش و ایثار می خواهد. در آخر از مادرم می خواهم که نماز و روزه قضای مرا بجا آورد.

خدا حافظ

زنده است آنکه کشته شد در هوای دوست

بیگانه نیست آنکه شود آشنای دوست

بر لوح دهر زنده جاوید می شود

آنکس که عاشقانه بمیرد برای دوست

بوسیدنی است سنگ هزاران شهید عشق

بوئیدنی است تربت پاک گدای دوست

---------------------------------

و السلام

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

اصغر وزیری زاده فیروزآبادی

 


شهید: حسین ولی زاده بنستانی

فرزند: محمد

شماره پرونده: 14708/63                                                    کد شناسایی: 1814829

محل دفن: گلزار شهدای بنستان بافق

 

وصیت نامه شهید حسین ولی زاده بنستانی

14708/63-1/ش

بسمه تعالی

با سلام به امام امت خمینی کبیر، با درود فراوان به خانواده شهدا، اسیران و مفقودین.

هم اکنون که عازم جبهه هستم این وصیت نامه را می نویسم به امید اجرا.

سلام بر امام

سلام بر تو ای پدر عزیزم که سالهای طولانی مرا با هزاران زحمت بزرگ کردی و سلام بر تو ای مادر مهربانم که شبها مرا شیر دادی و من قدر زحمتهای تو را ندانستم امید است شما مرا ببخشید.

سلام بر برادرانم که شما پس از من هستید و به شما امید دارم که پس از افتادن پرچم اسلام بر زمین شما آن را برگیرید.

سلام بر خواهرانم که شما زینب گونه باشید و پیام شهیدان را به تمام جهان برسانید. به شما سفارش می کنم که در تشییع جنازه من گریه نکنید و اگر خواستید کم گریه کنید و لباس سیاه نپوشید.

اگر در مراسم من کسی به روحانیت خدای نخواسته توهین کرد در مقابل آن بایستید. بر سر قبر من پرچم ایران را بزنید که کوردلان بدانند من کورکورانه کشته نشدم. برای این کشور خدمت کرده ام و برای اسلام عزیز.

قبرم را در محوطه باز از قبرستان بکنید و در گلزار شهیدان بنستان. برای من ناراحت نباشید چون جان خود را به جان آفرین سپرده ام و من امانتی بودم در دست شما و شما امانت خود را به خوبی پس دادی و این دنیا بجز هواهای نفسانی و آرزوهای بی پایان چیزی نیست و آنها را به پشت سر باید گذاشت. آرزو داشتم که در فتح قدس شرکت داشته باشم ولی چگونه که کربلا نزدیکتر بود و واجب.

حسین ولی زاده         17/3/1363

 


شهید: محمدحسین وهابی میبدی

فرزند: عبدالرزاق

شماره پرونده: 14259/60                                       کد شناسایی: 1815627

محل دفن: گلزار شهدای بشنیغان میبد

 

وصیت نامه شهید محمدحسین وهابی میبدی

14259/60-1/ش

بسم رب الشهداء

« فالذین هاجروا و اخرجوا من دیارهم و اوذوا فی سبیلی و قاتلوا و قتلوا لاکفرن انهم سیاتهم و لادخلنهم جنات تجری تحتها الانهار توابا من عندالله »

« آنان که از وطن هجرت کردن و از دیار خویش بیرون رانده و در راه خدا رنج کشیده و جهاد کردند و کشته شدند همانا گناهان ایشان را بپوشانیم و آنها را به بهشتهایی درآوریم که زیر درختانش نهرهایی جاری است این پاداشی است از جانب خدا ».

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

از عمر ما بکاه و به عمر او بیفزا

شهیدان زنده اند الله اکبر

                                                                          بخون آغشته اند الله اکبر

بنام خدا و با یاد خدا و با عرض سلام به حضرت بقیه الله الاعظم امام زمان ( عج ) و درود بر نایب برحقش روح خدا، یاور مستضعفان و دشمن مستکبران و درود بر شهیدان به خون خفته از هابیل تا حسین و از حسین تا کربلای ایران و سلام بر شما ای برادران و خواهران گرامی که وقت شریفتان صرف تشییع جنازه و دفن کردن من حقیر کرده ای و درود بر شما ای پدر و مادر مهربان که توانستید یکی از فرزندانتان را در راه خدا هدیه کنید، درود بر شما که به ندای حسین زمان لبیک گفته و فرزندتان را به جهاد در راه خدا فرستادید.

هر چند که وصیت شهید برای هر فرد خداشناس و دیندار روشن است ولی برای فراموش نکردن وصایای شهدای دیگر وصیت نامه خود را به این امید که مفید و مؤثر افتد آغاز می کنم. خداوندا ! از تو می خواهم که توفیق شهادت را نصیبم گردانی. امروز به نام تو و به یاد تو به جبهه حق علیه باطل می روم تا اینکه بتوانم یزیدیان زمان که تلاش و کوشش آنان بر این است که حکومت اسلامیمان را ریشه کن سازند نیست و نابود گردانم. پروردگارا ! من برای تو و در راه تو قدم برمی دارم و هنگامی که فشنگ آتشین دشمن در قلبم فرو می نشیند شاد می گردم در عوض از تو می خواهم که مرا همدم شهدای کربلا و سالار شهیدان حسین بن علی ( ع ) قرار دهی. بارالها ! ای آفریده دیدنیها و ندیدنیها از تو می خواهم که به پدر و مادر، به خواهر و برادرانم صبر و استقامت عطا نمائی تا در برابر مرگ من هیچ عکس العمل منفی نشان ندهند و اما تو ای حسین ! ای سرور شهیدان ! هنگامی که ” هل من ناصر ینصرنیت “ بلند شد تنها هفتادودوتن به ندای تو لبیک گفتند ولی امروز میلیونها تن به ندای خمینی عزیز، آن ادامه دهنده راه تو و ادامه دهنده راه خدا لبیک می گویند. اگر تو طفل شش ماهه ات علی اصغر و جوان هیجده ساله ات علی اکبر در راه خدا دادی امروز امت ایران طفلی که هنوز به دنیا نیامده همراه با مادر و جوان 12 ساله که راه تو را شناخته تا پیرمرد 80 ساله جانشان را تقدیم اسلام و قرآن محمدی می کنند. اگر آنروز تعداد اندکی از اقوامت را به اسارت بردند امروز صدها دختر و پسر جوان ما را به اسارت گرفتند و هزاران تن بی خانمان شدند. پس ای شفیع امت ! ای عزیز فاطمه ! از خدا بخواه که فرج امام زمان را هرچه زودتر نزدیکتر بفرماید تا حکومت عدل الهی در سراسر جهان ایجاد گردد.

و یک نکته با شما برادران و خواهران محترم ! از اینکه من و برادران دیگر در خون خود غرق شده ایم ناراحت نباشید چون علی اکبر سیدالشهداء گرامی تر از ما بود فقط از شما می خواهم که راه حسین بن علی ( ع ) که راه همه شهدا می باشد ادامه دهید و دین خدا را یاری نمایید و حتی پدر و مادرم هم نمی خواهم قطره ای اشک از چشمانشان برایم جاری شود.

” اللهم انصر الاسلام و اهله و انصر من نصره “

محمد حسین وهابی میبدی

 


شهید: منصور یوسفی هنومرور

فرزند: محمدحسین

شماره پرونده: 27422/62                              کد شناسایی: 1838196

محل دفن: گلزار شهدای هفتهر میبد

 

وصیت نامه شهید منصور یوسفی هنومرور

27422/62-1/ش

بسم رب الشهداء والصدیقین

« ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون »

« گمان مبرید کسانی که در راه خدا کشته می شوند مرده اند بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند ».

با سلام و درود بر امام امت و بر شهدای گلگون کفن کربلای ایران و درود بر رزمندگان جبهه نور علیه ظلمت. اینک وصیتنامه را شروع می کنم:

سلام بر تو ای پدر بزرگوارم. امیدوارم که مرا ببخشی و در عزای من صبر پیشه کنی که خدا با صابرین است و تو ای مادر مهربانم ! دل غمین مباش و دل خوشدار و بر مزارم گریه و زاری مکن و تو ای خواهرم ! چون زینب صبر کن و بر مزارم اشک مریز و بی تابی مکن و هنگامیکه بر مزارم حاضر می شوی به یاد دل زینب که اسارت رفت و صبر پیشه کرد صبر کن. و تو ای برادرم ! مبادا با صدای بلند بگریی و اشک بریزی و تو ای همسرم ! مبادا صبر از کف تو برود و بی تابی کنی و شاد باش و بدان که ما به کربلا نزدیک بودیم و آرزوی زیارت حسین ( ع ) داشتیم و شما اگر روزی به کربلا مشرف شدی سلام مرا به آن شهید برسان و اگر خداوند فرزندی به ما داد در تربیت او کوشا باش و به او بگوئید که پدرت در راه خدا و دین محمد به شهادت رسید مبادا به فرزندم بگوئی پدرت به سفر رفته و به او بگوئید دشمنان اسلام او را با گلوله های آمریکائی به شهادت رسانیدند و دست فرزندم را بگیر و شبهای جمعه بیا و فرزندم چنان تربیت کن که خدا می خواهد.

و السلام

امضاء: منصور یوسفی